فرشته محافظ عشق (2)
با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدمو دستو صورتمو شستم و رفتم لباسامو عوض کردم و دوییدم سمت میز و نون تست بک بوم رو دزدیدم و سریع با کیفم در رفتم ...
من دانشجوی سال دوم دانشکده موسیقی سئولم و کلا 19 سالمه چون تو دبیرستان یه سالم جهشی زدم . از اونجایی که کلا با خوابگاه حال نمیکنم و خونه خودمونم زیاد دور نیس پس خونه خودمون میمونم.
فکر کنم از هفته بعد سال اولیا جدید بیان
پارسال بود که فهمیدم گرایشم گیه ولی تا حالا از پسر بخصوصی خوشم نیومده وقتی به محوطه دانشگاه رسیدم رفتم رو نیمکت نشستم شروع کردم به خوردن نون توستم تا کلاس شروع شه همین که خواستم بلند شم یکی جلوی چشممو گرفت و دستمالی گذاشت و صورتم نفسمو حبس کردم و مشتی به طرف زدم که دیدم کیونگه و داره هرهر میخنده که لجم در اومد و الکی گفتم:" اوه سونبه کیم"
یهو چنان بلند شد سیخ وایساد که پشمام ریخت خندیدم و گفتم:" اوه اشتباه دیدم"
و دویدم الفرار ...منو کیونگ از دبستان باهم دوستیم و کیونگم از دبیرستان روی کیم جونگین کراش داره اونم سنگین و ازن جایی که سونبه کیم خودش دوس دختر داره و گفته افراد گی رو درک نمیکنه عشق کیونگ همونجا توی قلبش موند ولی هنوزم میشه با اوردن اسم سونبه کیم اذیتش کرد البته که اگر واقعا ببینتش کل روز تمرکزشو ازدست میده و توی فکر میره ولی اگه شبش تو بغلم گریه کنه فرداش خوب میشه...
رفتم سر کلاس نشستم که استاد کیم مین سوک اومد و درسو شروع کرد وقتی کلاس تموم شد رفتم کتابخونه که تا کلاس بعدیم یکم کتاب بخونم...
داشتم یه کتاب در مورد تاریخ خوانندگی میخوندم که دیدم یه پسره فوق العاده قد بلند از جلوم رد شد قیافه بشدت خواستنی داشت ولی از همه بیشتر سوراخ گوش هوس انگیزش بود که منو وسوسه میکرد انگشتمو بکنم توش...
سریع از کتابخونه خارج شدن ولی همون لحظه بود که ی چیز جدید تو کل زندگیم داخل قلبم حس کردم یه حس قلقلک دادن ...
پیش خودم گفتم حتما دوباره میبینمت درازه گوش خوشگل ...
دیگه نتونستم روی کتاب تمرکز کنم و سریع از کتابخونه دوییدم بیرون و با چشمام دنبالش گشتم ولی نتونستم پیداش کنم دیگه نزدیک کلاس بعدیم بود .
رفتم سرکلاس ولی حواسم همش پرت اون پسره بود لعنتی گوش خوشگل پیدات میکنم ...
Vahyun
آیا میدانستید لایک کردن یعنی چی؟یعنی وقتی مطلب مورد نظر رو مطالعه کردید و مورد پسند واقع شد روی قلب قسمت بالا میزنید نویسنده میفهمد و میگوید:"واوووووووووو یه نفر لایک کرد پشمام ای ملت ببینید یکی فیکمو لایک کرد پشمام." و شروع میکند به بهتر نوشتن پارت بعدی اما وقتی می بیند که با بالای صدتا ویو کسی لایک نمی نماید پس با کسالت تمام میگوید:"یعنی انقدر فیکم چرته؟ اه پس اصلا نمینویسم هق هق هق"
دیگه خود دانید
من دانشجوی سال دوم دانشکده موسیقی سئولم و کلا 19 سالمه چون تو دبیرستان یه سالم جهشی زدم . از اونجایی که کلا با خوابگاه حال نمیکنم و خونه خودمونم زیاد دور نیس پس خونه خودمون میمونم.
فکر کنم از هفته بعد سال اولیا جدید بیان
پارسال بود که فهمیدم گرایشم گیه ولی تا حالا از پسر بخصوصی خوشم نیومده وقتی به محوطه دانشگاه رسیدم رفتم رو نیمکت نشستم شروع کردم به خوردن نون توستم تا کلاس شروع شه همین که خواستم بلند شم یکی جلوی چشممو گرفت و دستمالی گذاشت و صورتم نفسمو حبس کردم و مشتی به طرف زدم که دیدم کیونگه و داره هرهر میخنده که لجم در اومد و الکی گفتم:" اوه سونبه کیم"
یهو چنان بلند شد سیخ وایساد که پشمام ریخت خندیدم و گفتم:" اوه اشتباه دیدم"
و دویدم الفرار ...منو کیونگ از دبستان باهم دوستیم و کیونگم از دبیرستان روی کیم جونگین کراش داره اونم سنگین و ازن جایی که سونبه کیم خودش دوس دختر داره و گفته افراد گی رو درک نمیکنه عشق کیونگ همونجا توی قلبش موند ولی هنوزم میشه با اوردن اسم سونبه کیم اذیتش کرد البته که اگر واقعا ببینتش کل روز تمرکزشو ازدست میده و توی فکر میره ولی اگه شبش تو بغلم گریه کنه فرداش خوب میشه...
رفتم سر کلاس نشستم که استاد کیم مین سوک اومد و درسو شروع کرد وقتی کلاس تموم شد رفتم کتابخونه که تا کلاس بعدیم یکم کتاب بخونم...
داشتم یه کتاب در مورد تاریخ خوانندگی میخوندم که دیدم یه پسره فوق العاده قد بلند از جلوم رد شد قیافه بشدت خواستنی داشت ولی از همه بیشتر سوراخ گوش هوس انگیزش بود که منو وسوسه میکرد انگشتمو بکنم توش...
سریع از کتابخونه خارج شدن ولی همون لحظه بود که ی چیز جدید تو کل زندگیم داخل قلبم حس کردم یه حس قلقلک دادن ...
پیش خودم گفتم حتما دوباره میبینمت درازه گوش خوشگل ...
دیگه نتونستم روی کتاب تمرکز کنم و سریع از کتابخونه دوییدم بیرون و با چشمام دنبالش گشتم ولی نتونستم پیداش کنم دیگه نزدیک کلاس بعدیم بود .
رفتم سرکلاس ولی حواسم همش پرت اون پسره بود لعنتی گوش خوشگل پیدات میکنم ...
Vahyun
آیا میدانستید لایک کردن یعنی چی؟یعنی وقتی مطلب مورد نظر رو مطالعه کردید و مورد پسند واقع شد روی قلب قسمت بالا میزنید نویسنده میفهمد و میگوید:"واوووووووووو یه نفر لایک کرد پشمام ای ملت ببینید یکی فیکمو لایک کرد پشمام." و شروع میکند به بهتر نوشتن پارت بعدی اما وقتی می بیند که با بالای صدتا ویو کسی لایک نمی نماید پس با کسالت تمام میگوید:"یعنی انقدر فیکم چرته؟ اه پس اصلا نمینویسم هق هق هق"
دیگه خود دانید
۳.۷k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.