چشمان اربابم فیک جونگکوک
پارت:9
و رفت سمت کمدش از پشت ب بدن بی نقصش نگاه کردم اما یهو ب خودم اومدم و برگشتم از خجالت سرخ شده بودم رفتم سمت در و دستگیره رو گرفتم
+من اجازه دادم بری؟
-ار..باب..م..ن
صدای قدم هاش رو شنیدم ک اومد به سمتم
+برگرد
-م..ن
+گفتم برگرد(با داد
بدنم داشت میلرزید برگشتم سمتش
با دستش سرم رو اورد بالا و باعث شد توی چشماش نگاه کنم
+مگ نگفتم بهم بگو جونگکوک
-.م..من..بب..خشید
+پس جبرانش کن
داشتم با حالت سوالی نگاهش میکردم
حوله ای رو داد دستم و گفت:
+موهام رو خشک کن
با دستای لرزونم شروع کردم به خشک کردن موهاش
-ببخشید.میشه..ی.کم..بیاین...پایین
یکم سرش رو اورد پایین منم راحت شدم
کارم تمام شد خواستم بکشم عقب که دستش رو دور کمرم حلقه کرد و کشید سمت خودش
توی چشماش نگاه کردم
+خب دیگه برام چیکار میکنی
همینجوری داشتم بهش نگاه میکردم ب لباش نگاه کردم و لبم رو خیس کردم
کارایی ک انجام میدادم دست خودم نبود
+اوو الان فهمیدم چی میخای
-لطفا
با گذاشتن لبش روی لبم پروانه های توی وجودم شروع ب پرواز کردن
ازم جدا شد با نفس نفس بهش نگاه کردم ازم فاصله گرفت و گفت:
+الان میتونی بری
بدون حرفی سریع رفتم بیرون چرا اینجوری شده بودم اصلا اون کی بود ک میزاشتم منو لمس کنه اما دست خودم نبود منو وسوسه میکرد و نمیتونستم ازش بگذرم
رفتم پایین توی اشپزخونه
=ات
-بله اجوما
=امشب اینجا ی مهمونی هست و باید دیر تر بری
-بله حتما
.
.
توی عمارت حتی جای سوزن انداختن هم نبود منم داشتم به مهمون ها رسیدگی میکردم
-بفرمایید ارباب
ی لیوان برداشت
+میتونی بری
¶این برده رو چقدر میفروشی
+این فروشی نیست
¶یا جئون باهام راه بیا تو که خیلی داری تک خوری میکنی
+گفتم این فروشی نیست!
دوست یا برادرش جیمین بهش گفت:
•برده جدیدته؟
+اره
•میخای روش کار کنی
+اره
•بدن خوبی داره ازش درست استفاده کن و بعدش هم اگر تونستی بدش ب من
+هرزه میخای!؟میگردم ی دست نخورده برات پیدا میکنم
•کی میخای شروع کنی
+...
•جدی میگی دو روزه اومده سرعتتو
+ما اینیم دیگه
•میخای چیکارش کنی
+نگران نباش خوب ازش استفاده میکنم ...ادامه دارد
شرط:
لایک:۶۰
کامنت:۵۰تا کامنت زیبا و درست یک نفره هم سعی نکنید پرش کنید
#فیک #جونگکوک #بی_تی_اس
و رفت سمت کمدش از پشت ب بدن بی نقصش نگاه کردم اما یهو ب خودم اومدم و برگشتم از خجالت سرخ شده بودم رفتم سمت در و دستگیره رو گرفتم
+من اجازه دادم بری؟
-ار..باب..م..ن
صدای قدم هاش رو شنیدم ک اومد به سمتم
+برگرد
-م..ن
+گفتم برگرد(با داد
بدنم داشت میلرزید برگشتم سمتش
با دستش سرم رو اورد بالا و باعث شد توی چشماش نگاه کنم
+مگ نگفتم بهم بگو جونگکوک
-.م..من..بب..خشید
+پس جبرانش کن
داشتم با حالت سوالی نگاهش میکردم
حوله ای رو داد دستم و گفت:
+موهام رو خشک کن
با دستای لرزونم شروع کردم به خشک کردن موهاش
-ببخشید.میشه..ی.کم..بیاین...پایین
یکم سرش رو اورد پایین منم راحت شدم
کارم تمام شد خواستم بکشم عقب که دستش رو دور کمرم حلقه کرد و کشید سمت خودش
توی چشماش نگاه کردم
+خب دیگه برام چیکار میکنی
همینجوری داشتم بهش نگاه میکردم ب لباش نگاه کردم و لبم رو خیس کردم
کارایی ک انجام میدادم دست خودم نبود
+اوو الان فهمیدم چی میخای
-لطفا
با گذاشتن لبش روی لبم پروانه های توی وجودم شروع ب پرواز کردن
ازم جدا شد با نفس نفس بهش نگاه کردم ازم فاصله گرفت و گفت:
+الان میتونی بری
بدون حرفی سریع رفتم بیرون چرا اینجوری شده بودم اصلا اون کی بود ک میزاشتم منو لمس کنه اما دست خودم نبود منو وسوسه میکرد و نمیتونستم ازش بگذرم
رفتم پایین توی اشپزخونه
=ات
-بله اجوما
=امشب اینجا ی مهمونی هست و باید دیر تر بری
-بله حتما
.
.
توی عمارت حتی جای سوزن انداختن هم نبود منم داشتم به مهمون ها رسیدگی میکردم
-بفرمایید ارباب
ی لیوان برداشت
+میتونی بری
¶این برده رو چقدر میفروشی
+این فروشی نیست
¶یا جئون باهام راه بیا تو که خیلی داری تک خوری میکنی
+گفتم این فروشی نیست!
دوست یا برادرش جیمین بهش گفت:
•برده جدیدته؟
+اره
•میخای روش کار کنی
+اره
•بدن خوبی داره ازش درست استفاده کن و بعدش هم اگر تونستی بدش ب من
+هرزه میخای!؟میگردم ی دست نخورده برات پیدا میکنم
•کی میخای شروع کنی
+...
•جدی میگی دو روزه اومده سرعتتو
+ما اینیم دیگه
•میخای چیکارش کنی
+نگران نباش خوب ازش استفاده میکنم ...ادامه دارد
شرط:
لایک:۶۰
کامنت:۵۰تا کامنت زیبا و درست یک نفره هم سعی نکنید پرش کنید
#فیک #جونگکوک #بی_تی_اس
۳۵.۴k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.