پارت 6 خوشبختی های شب
رفتم داخل دفتر که دیدم اون کله برفیه نشسته رو صندلی فاز عقاب برداشته روبه روی اون رو صندلی نشستم و شروع به حرف زدن کرد: کارت با سلاح سرد گرم خوبه منم درجواب گفتم آره که روبه فلامینگو کرد حرف های چرت و پرتی زدن و به فکر فرو رفتم که یک قرارداد جلوی من گذاشت گفت امضاش کن ا/ت چرا باید قراردادی رو امضا... حرفم نصفه بود که با کلتی که روی سرم گذاشت بهم فهمود که اگه امضاش نکنم الان میمیرم قراردادو امضا کردم و بهم گفت
خیلی وقته پارت ندادم ببخشید این چند هفته همش درگیر امحاناتم ولی تا میتونم حداقل ده تا پارت مینویسم
خیلی وقته پارت ندادم ببخشید این چند هفته همش درگیر امحاناتم ولی تا میتونم حداقل ده تا پارت مینویسم
۱۶۱
۰۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.