𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 [جنایتکار]
𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 [جنایتکار]
𝐒𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝟐
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝐥𝐚𝐬𝐭
ته بوسه ای روی پیشونیم و بعد روی لبم گذاشت
فقط امروز رو بهت سخت نمیگیرم اما از فردا مطمئنن قراره سخت بشه.........
ات: از فردا؟
ته :معلومه چون اونوقت نه ماه نمی تونیم k3س کنیم پس حداقل باید جبران کنم .......
ات:( با بالشت بغل دستم زدم توی سرش) برووووو اونووورررر منحرففف .......
ته: منم دوست دارم پرنسس کوچولوم .......
ات: اسمش رو چی میخوای بزاری
ته: اسم کی رو
ات: احمق اسم بچه رو دیگه
ته: اها ..... خب باید ببینمش ... صورتش بهم اسمش رو میگه
ات: دوست دارم
ته :می دونی من بیشتر
ات: ایییی حالم بهم خورد
ته:( محکم بغلم کرد )
ات: تهیونگ
ته: جانم
ات: امروز مامانت زنگ زد
ته :جواب که ندادی
ات: جواب دادم
ته: مگه بهت نگفتم جواب نده
ات: اخه پیامکی داد که نتونستم
ته: خب پس دیگه ولش کن
ات: پدرت حالش خوب نیست
ته: اعصابم رو خورد نکن ..... گفته بودم حق نداری اسمش رو توی این خونه بیاری
ات: از مامانت خواسته بود راضیت کنه که واسه آخرین بار باهات حرف بزنه قبل مرگش ...... لطفا
ته: نمی تونم
ات: گناه داره
ته: گناه رو اون طفل معصوم داشت که حتی جنازشم پیدا نشد .......( با داد)
ات: (با حرفی که زد دوباره اشک از چشمام جاری شد)
ته :گناه رو تو داشتی که پسرت جلو چشمات پر پر شد ..... گناه رو من داشتم که پسرم بهم نیاز داشت و هیچ کاری نتونستم بکنم ..... پس دیگه راجبش حرف نزن
چون اون مرد چه مرده و چه زندش جاش تو جهنمه ما الان زندگیمون رو داریم . ...... تازه دوباره داریم بچه دار میشیم .... کارمون رو داریم ..... خودمون به اندازه خودمون پول داریم ...... پس بیا همه چی رو فراموش کنیم ..... هرچی از گذشته رو....
ات:( سرم رو به معنای باشه تکون دادم و از خستگی به چند ثانیه نکشید خوابم برد.......)
[>چند سال بعد<]
توی این چند سالی که گذشت پدر تهیونگ مرد و.... ات و تهیونگ صاحب یک دختر و پسر شدند [[اسلاید ۲ و۳ ]] و تا اخر عمر با خوبی و خوشی کنار هم زندگی کردند
پایان:)
خب.....این فیک تموم شد🥲💛
اگه بد بود معذرت😔🙏
ممنونم از کسانی که حمایتم کردن😘
دوست دارم نظرتون رو راجب این فیک که چه خوب بود چه بد بدونم😇
⚘️خیلیهاتون دوست داشتید ا.ت به کوک برسه اما شرمنده که نشد ⚘️
𝐒𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝟐
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝐥𝐚𝐬𝐭
ته بوسه ای روی پیشونیم و بعد روی لبم گذاشت
فقط امروز رو بهت سخت نمیگیرم اما از فردا مطمئنن قراره سخت بشه.........
ات: از فردا؟
ته :معلومه چون اونوقت نه ماه نمی تونیم k3س کنیم پس حداقل باید جبران کنم .......
ات:( با بالشت بغل دستم زدم توی سرش) برووووو اونووورررر منحرففف .......
ته: منم دوست دارم پرنسس کوچولوم .......
ات: اسمش رو چی میخوای بزاری
ته: اسم کی رو
ات: احمق اسم بچه رو دیگه
ته: اها ..... خب باید ببینمش ... صورتش بهم اسمش رو میگه
ات: دوست دارم
ته :می دونی من بیشتر
ات: ایییی حالم بهم خورد
ته:( محکم بغلم کرد )
ات: تهیونگ
ته: جانم
ات: امروز مامانت زنگ زد
ته :جواب که ندادی
ات: جواب دادم
ته: مگه بهت نگفتم جواب نده
ات: اخه پیامکی داد که نتونستم
ته: خب پس دیگه ولش کن
ات: پدرت حالش خوب نیست
ته: اعصابم رو خورد نکن ..... گفته بودم حق نداری اسمش رو توی این خونه بیاری
ات: از مامانت خواسته بود راضیت کنه که واسه آخرین بار باهات حرف بزنه قبل مرگش ...... لطفا
ته: نمی تونم
ات: گناه داره
ته: گناه رو اون طفل معصوم داشت که حتی جنازشم پیدا نشد .......( با داد)
ات: (با حرفی که زد دوباره اشک از چشمام جاری شد)
ته :گناه رو تو داشتی که پسرت جلو چشمات پر پر شد ..... گناه رو من داشتم که پسرم بهم نیاز داشت و هیچ کاری نتونستم بکنم ..... پس دیگه راجبش حرف نزن
چون اون مرد چه مرده و چه زندش جاش تو جهنمه ما الان زندگیمون رو داریم . ...... تازه دوباره داریم بچه دار میشیم .... کارمون رو داریم ..... خودمون به اندازه خودمون پول داریم ...... پس بیا همه چی رو فراموش کنیم ..... هرچی از گذشته رو....
ات:( سرم رو به معنای باشه تکون دادم و از خستگی به چند ثانیه نکشید خوابم برد.......)
[>چند سال بعد<]
توی این چند سالی که گذشت پدر تهیونگ مرد و.... ات و تهیونگ صاحب یک دختر و پسر شدند [[اسلاید ۲ و۳ ]] و تا اخر عمر با خوبی و خوشی کنار هم زندگی کردند
پایان:)
خب.....این فیک تموم شد🥲💛
اگه بد بود معذرت😔🙏
ممنونم از کسانی که حمایتم کردن😘
دوست دارم نظرتون رو راجب این فیک که چه خوب بود چه بد بدونم😇
⚘️خیلیهاتون دوست داشتید ا.ت به کوک برسه اما شرمنده که نشد ⚘️
۴۲.۳k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.