فیک[تکراره یح اشتباهع بزرگ...]
[part¹]
سوآ ویو
داشتم با گوشی ور میرفتم که دیدم ساعت ³شده کم کم پاشدم امادشم آخه میخواستم برم به شرکت...(حالا هر اسمی خودتون میزارین)..برای اینکه استخدام بشم..عه یادم رفت خودمو معرفی کنم من جان سوآ هستم ۲۰سالمه وبا پدرو مادرم زندگی میکنم...خب بگذریم پاشدم آماده شدم یه لباس خیلی خوشگل انتخاب کردم(عکسه لباس اسلاید بعد) ویکم ارایش کردم....
سوآ:خب مامان من میخوام برم دیگ
م سوآ:باشه دخترم مواظب خودت باش
سوآ:باشه*مامانشو بغل میکنه
*ویو نیم ساعت بعد
سوآ ویو
رسیدم به شرکت ورفتم داخل که متوجه یکی شدم خیلی شوکه شدم اون...اون جیمین بود دوست پسرم..البته ۳ساله جداشدیم فک کنم اونم اینجا کار میکنه بدون توجه بهش از کنارش رد شدم ورفتم سمت دفتر رئیس شرکت ولی کسی اونجا نبود...چند مین منتطر موندم که همون جیمین یهو وارد اتاق شد...نکنه اون رئیس شرکته...ای وای چه اشتباهی کردم...آه بیخیال..یه ۱سالت گذشت ومن مجبور شدم چندتا فرم پر کنم که بعدش جیمین داشت اون فرمارو چک میکرد
جیمین:اوکی تو استخدامی...هرچند دوست ندارم همش اینجا ببینمت
سوآ:ایش انگار من از خدامه ببینمت..حالم بهم میخوره از اینکه باید اینجا تحملت کنم
جیمین:اینجا شرکت منه کسی هم ازت نخواست اینجا کار کنی پس میتونی گمشی بری ودیگ اینجا کار نکنی*داد
سوآ:سر من داد نزن پارک جیمین...واقعا نمیتونم باور کنم که اینارو بهم میگی*داد
جیمین:هرچی بین ما بوده ³سال پیش تموم شده پس الان یه غریبه ایم وباعث شدی برای همیشه ازت متنفر بشم..الانم لطفا از دفترم برو بیرون از فردا میتونی تو شرکتم کار کنی
سوآ:*بدون هیچ حرفی از اتاق میره بیرون
ادمین ویو
سوآ از شرکت برمیگرده ولی.........
*اسلاید دوم لباس سوآ
واسلاید۳قیافه سوآ
_____________________________________
خب بچه ها اینم از پارت اول فیک وفعلا شرط نداره..حمایت کنیناااا🥺🥺
سوآ ویو
داشتم با گوشی ور میرفتم که دیدم ساعت ³شده کم کم پاشدم امادشم آخه میخواستم برم به شرکت...(حالا هر اسمی خودتون میزارین)..برای اینکه استخدام بشم..عه یادم رفت خودمو معرفی کنم من جان سوآ هستم ۲۰سالمه وبا پدرو مادرم زندگی میکنم...خب بگذریم پاشدم آماده شدم یه لباس خیلی خوشگل انتخاب کردم(عکسه لباس اسلاید بعد) ویکم ارایش کردم....
سوآ:خب مامان من میخوام برم دیگ
م سوآ:باشه دخترم مواظب خودت باش
سوآ:باشه*مامانشو بغل میکنه
*ویو نیم ساعت بعد
سوآ ویو
رسیدم به شرکت ورفتم داخل که متوجه یکی شدم خیلی شوکه شدم اون...اون جیمین بود دوست پسرم..البته ۳ساله جداشدیم فک کنم اونم اینجا کار میکنه بدون توجه بهش از کنارش رد شدم ورفتم سمت دفتر رئیس شرکت ولی کسی اونجا نبود...چند مین منتطر موندم که همون جیمین یهو وارد اتاق شد...نکنه اون رئیس شرکته...ای وای چه اشتباهی کردم...آه بیخیال..یه ۱سالت گذشت ومن مجبور شدم چندتا فرم پر کنم که بعدش جیمین داشت اون فرمارو چک میکرد
جیمین:اوکی تو استخدامی...هرچند دوست ندارم همش اینجا ببینمت
سوآ:ایش انگار من از خدامه ببینمت..حالم بهم میخوره از اینکه باید اینجا تحملت کنم
جیمین:اینجا شرکت منه کسی هم ازت نخواست اینجا کار کنی پس میتونی گمشی بری ودیگ اینجا کار نکنی*داد
سوآ:سر من داد نزن پارک جیمین...واقعا نمیتونم باور کنم که اینارو بهم میگی*داد
جیمین:هرچی بین ما بوده ³سال پیش تموم شده پس الان یه غریبه ایم وباعث شدی برای همیشه ازت متنفر بشم..الانم لطفا از دفترم برو بیرون از فردا میتونی تو شرکتم کار کنی
سوآ:*بدون هیچ حرفی از اتاق میره بیرون
ادمین ویو
سوآ از شرکت برمیگرده ولی.........
*اسلاید دوم لباس سوآ
واسلاید۳قیافه سوآ
_____________________________________
خب بچه ها اینم از پارت اول فیک وفعلا شرط نداره..حمایت کنیناااا🥺🥺
۱۰.۵k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.