رمان دورترین نزدیک ۲
#پارت_۳۵
Mme Taraneh, vous acceptez M. Shervin comme votre épouse
داشت ازم میپرسید که شروین رو به همسری قبول میکنم
نگاهی به شروین که منتظر و ذوق زده به من نگاه میکرد انداختم
_ Oui j'accepte (بله قبول میکنم/ میپذیرم)
از شروینم متقابلا سوال کردو اونم تاییدیه رو داد بعدم شیدا و ماهور
Sheida, vous acceptez M. Mahour comme votre femme
شیدا با ذوق : Oui (بله )
ماهورم که بله رو گفت برگه ای رو داد دستمون و امضاء کردیم
Shervin et Tarneh / Mahour et Sheida Désormais, je vous déclarerai couple conformément aux lois de votre pays.
شروین و ترانه / ماهور و شیدا از این لحظه مطابق با قوانین کشور شمارو زن و شوهر اعلام میکنم.
بعد تشکر و خداحافظی از اقاهه مهمونای کم جمعیت مون اومدن بهمون تبریک بگن با دختری که رئیس شرکتی بود که شیدا اینا توش کار میکردن اشنا شدیم و چنان کادوهای گرون قیمتی به بچه ها داد ک رسما هنگ کردیم
بعدشم ست جواهری قشنگی رو گرفت سمت من ، ازش تشکر کردم
_ این دیگه کیه
شیدا: من میدونستم قراره انقدر دست و دل بازی کنه زودتر عروسی میکردم
جعبه رو از ماهور گرفتم و بازش کردم
_شت نکنه این چش داره رو ماهور
شیدا خندید گفت: چطور؟
_ به همه کارمنداش ماشین کادو میده؟!
شیدا متعجب جعبه رو ازم گرفت : لعنتی
_ میذاریم به حساب دست و دل بازیش
شیدا: درکل همینه حقوق مستخدمای اونجا چند برابر حقوق یه کارمند ساده تو یه شرکت معمولیه مال ماهم که جزو تیم ورک اصلیشیم نگم چقده،وضعش توپه به هیجاش برنمیخوره
مایک اومد پیشمون : مبارک باشه اقای دکتر
شروین و بغل کردو بعدم تبریک به ما
با همسرشم یکم حرف زدیم و بعدم ردو بدل شدن کادو
آلیس آخر از همه اومد سمتمون به همه تبریک گفت اومد کنارم وایساد : بیا سلفی بگیرم عروس خانوم باهات
باهم عکس گرفتیم و شروع کرد به حرف زدن : آرایشگاه عجب سوتی دادما!
_ فداسرت کلی خندیدم
شیدا شروینو بغل کرده بود و با لبخند باهاش حرف میزد
شروین پیشونیشو بوسید : خوشبخت بشی عشق من
رفتم سمت ماهور
_ مبارک باشه شاه داماد
بغلم کرد و روبوسی
+ برا توام عزیزم
آلیس: بسه دوستان عکاس میخواد ازتون عکس بگیره
بعد تموم شدن کارای عکاسی آلیس یه اهنگ لایت خارجی گذاشت ک باید باهاش دونفره میرقصیدیم
شیدا و ماهور رفتن وسط ...
#دورترین_نزدیک۲
#رمان
#پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #خاصترین #قشنگ #جذاب #زیبا #خاص #بینظیر #شیک #دخترونه
Mme Taraneh, vous acceptez M. Shervin comme votre épouse
داشت ازم میپرسید که شروین رو به همسری قبول میکنم
نگاهی به شروین که منتظر و ذوق زده به من نگاه میکرد انداختم
_ Oui j'accepte (بله قبول میکنم/ میپذیرم)
از شروینم متقابلا سوال کردو اونم تاییدیه رو داد بعدم شیدا و ماهور
Sheida, vous acceptez M. Mahour comme votre femme
شیدا با ذوق : Oui (بله )
ماهورم که بله رو گفت برگه ای رو داد دستمون و امضاء کردیم
Shervin et Tarneh / Mahour et Sheida Désormais, je vous déclarerai couple conformément aux lois de votre pays.
شروین و ترانه / ماهور و شیدا از این لحظه مطابق با قوانین کشور شمارو زن و شوهر اعلام میکنم.
بعد تشکر و خداحافظی از اقاهه مهمونای کم جمعیت مون اومدن بهمون تبریک بگن با دختری که رئیس شرکتی بود که شیدا اینا توش کار میکردن اشنا شدیم و چنان کادوهای گرون قیمتی به بچه ها داد ک رسما هنگ کردیم
بعدشم ست جواهری قشنگی رو گرفت سمت من ، ازش تشکر کردم
_ این دیگه کیه
شیدا: من میدونستم قراره انقدر دست و دل بازی کنه زودتر عروسی میکردم
جعبه رو از ماهور گرفتم و بازش کردم
_شت نکنه این چش داره رو ماهور
شیدا خندید گفت: چطور؟
_ به همه کارمنداش ماشین کادو میده؟!
شیدا متعجب جعبه رو ازم گرفت : لعنتی
_ میذاریم به حساب دست و دل بازیش
شیدا: درکل همینه حقوق مستخدمای اونجا چند برابر حقوق یه کارمند ساده تو یه شرکت معمولیه مال ماهم که جزو تیم ورک اصلیشیم نگم چقده،وضعش توپه به هیجاش برنمیخوره
مایک اومد پیشمون : مبارک باشه اقای دکتر
شروین و بغل کردو بعدم تبریک به ما
با همسرشم یکم حرف زدیم و بعدم ردو بدل شدن کادو
آلیس آخر از همه اومد سمتمون به همه تبریک گفت اومد کنارم وایساد : بیا سلفی بگیرم عروس خانوم باهات
باهم عکس گرفتیم و شروع کرد به حرف زدن : آرایشگاه عجب سوتی دادما!
_ فداسرت کلی خندیدم
شیدا شروینو بغل کرده بود و با لبخند باهاش حرف میزد
شروین پیشونیشو بوسید : خوشبخت بشی عشق من
رفتم سمت ماهور
_ مبارک باشه شاه داماد
بغلم کرد و روبوسی
+ برا توام عزیزم
آلیس: بسه دوستان عکاس میخواد ازتون عکس بگیره
بعد تموم شدن کارای عکاسی آلیس یه اهنگ لایت خارجی گذاشت ک باید باهاش دونفره میرقصیدیم
شیدا و ماهور رفتن وسط ...
#دورترین_نزدیک۲
#رمان
#پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #خاصترین #قشنگ #جذاب #زیبا #خاص #بینظیر #شیک #دخترونه
۱۱.۰k
۱۷ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.