وقتی مربی دنسشی و ... [p2آخر]
وقتی مربی دنسشی و ... [p2آخر]
#فلیکس #استری_کیدز #درخواستی
بدون توجه به لبخندت هردو دستتو گرفت
و با چشم هایی مظلومی داشت مگاهت میکرد
_ لطفا .. ا/ت .. من واقعا دوستت دارم..و نمیخوام از دستت بدم .. همیشه کنار تو غم هام رو فراموش میکنم خنده های از ته دل میکنم..و مهمتر از همه حس بهتری در وجودم بیدار میشه که هروقت تورو میبینم ... امکان بیدار شدنش هست..من مطمئنم که میتونم برات دوست خوبی باشم..
دست هات رو از دست هاش کشیدی بیرون..باعث شد اخمی کنه و سرش رو پایین هدایت کنه اما با حس کردن دست هایی دور گردنش و همینطور جسمی که بهش چسبیده باعث تعجبش شد !
خیلی محکم بغلش کرده بودی و در کنار اون موهای بلند و طلاییشو داشتی نوازش میکردی ..
= من.. مطمئنم که میتونی یک دوست پسر فوق العاده ای برام باشی !
متقابل دست هاش رو دورت حلقه کرد و خییلی محکم بهت چسبید
_ به بهترین روش نشونش میدم..
End:)
#فلیکس #استری_کیدز #درخواستی
بدون توجه به لبخندت هردو دستتو گرفت
و با چشم هایی مظلومی داشت مگاهت میکرد
_ لطفا .. ا/ت .. من واقعا دوستت دارم..و نمیخوام از دستت بدم .. همیشه کنار تو غم هام رو فراموش میکنم خنده های از ته دل میکنم..و مهمتر از همه حس بهتری در وجودم بیدار میشه که هروقت تورو میبینم ... امکان بیدار شدنش هست..من مطمئنم که میتونم برات دوست خوبی باشم..
دست هات رو از دست هاش کشیدی بیرون..باعث شد اخمی کنه و سرش رو پایین هدایت کنه اما با حس کردن دست هایی دور گردنش و همینطور جسمی که بهش چسبیده باعث تعجبش شد !
خیلی محکم بغلش کرده بودی و در کنار اون موهای بلند و طلاییشو داشتی نوازش میکردی ..
= من.. مطمئنم که میتونی یک دوست پسر فوق العاده ای برام باشی !
متقابل دست هاش رو دورت حلقه کرد و خییلی محکم بهت چسبید
_ به بهترین روش نشونش میدم..
End:)
۲۰.۲k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.