part²³

part²³

ا.ت ویو:
ا.ت:خب حالا چی هست اینی که میگی؟؟؟
جیمین دستشو برد پشت کمرش و یه کلت در اورد و گرفت سمتم که چشمامو محکم بستم دیدم خبری از شلیک نیست و با تک خنده جیمین چشمامو باز کردم
ا.ت:چرا شلیک نکردی؟
جیمین:برای چی شلیک کنم؟ (با صدایی که توش خنده هست)
فکر کنم به مردن خیلی علاقه داری
ا.ت:هااا وایسا مگه تو از من بدت نمیاد؟
جیمین:نوچ چرا بدم بیاد؟
ا.ت:تو از من بدت میاد و آدما وقتی از یه نفر بدشون بیاد میکشنش
جیمین:یه دلیل بگو که ازت بدم بیاد
ا.ت:خب توی مدرسه باهم دعوا کردیم بعد کلی فحش نثار هم کردیم و بعد
که با گذاشتن انگشتش روی لبام حرفم نصفه موند
جیمین:تو با این کارایی که کردی منو بیشتر شیفته‌ی خودت کردی
ا.ت:جاااانم؟ شیفته؟ من؟ تو؟ غیره ممکنه
جیمین:این کلته همون چیزی بود که من اینجا قایمش کردم
هنوز توی شک بودم با این حرفش
جیمین:میدونی چرا اینجا؟
بازم توی شک بودم
جیمین:به خاطره اینکه اینجا بهترین جا برای قایم کردن یه تفنگ غیره قانونیه
ا.ت:وات؟ تفنگ غیره قانونی؟
جیمین:بله غیره قانونی خب من دیگه باید برم
ا.ت:آها خب باشه برو
جیمین ویو:
.......
ادامه دارد
شرط:
لایک بالای 10
کامنت بالای 20
منتظرم 😎❤
اگه بازم بچه ی خوبی بودین و منم حال داشتم فردا براتون دوتا پارت آپلود میکنم 😄