پارت ۲
پارت ۲
پدرخوانده
میچا : کاییییییییی چایییییی نباتتتتت اززززززز ابشپززززز خونه بیاررررر
کای : باشه باشه رفتممم اروم باشششش
کای سمت آشپزخونه دوید و چایی برداشت توش نبات انداخت به سمت اتاق دوید
کای : کوکی ، کوک عزیزم چیزی نشده میتونی بهمون سر بزنی تازه یارو ادم خوب و خوشگلی هم بود اروم باش عه
+ دارم میرم از این بهشت بعد تو میگی اروم باشم ؟؟؟خفه شو کای ...هق...هق
کای: باشه باشه گوه خوردم
همون لحظه یکی در اتاق رو زد
یارو : پسر خوانده آقای کیم ، آقای کیم گفت بهتون بگم ده دقیقه هم از وقتی که بهتون داده بود گذشته
+ برو گمشو کثافتتتتت من نمیخوام از اینجا برمممم هقققق
یونهون : اروم باش حالا یارورو اذیت کن پس بدت همینجا حله
+ چی گفتیییی یه بارررر دیگهههه تکراارررر کننن
یونهون : می...میگم ک...که یارو رو اذ..اذیت کن پست...ست بده
+ افلینن همین کارو میکنممم برین کنار ساک من کو
جونگکوک چمدونش رو از زیر تخت بیرون کشید و همه لوازم هاشو شلخته ریخت توش که برگشت نیشخندی زد
+ یوهاهاها ، همگی بای بایمیبینمتون( لبخند کسکشانه)
جونگکوک به سمت در پرورشگاه رفت و ازش بیرون رفت و به لیموزین سیاه نگاهی انداخت که کیم بهش تکیه داده بود
+ بیا اینور ماشینت کو الان صاحبش میاد خشتکمون رو پرچم میکنه
- ها؟
+ چرا به ماشین مردم تکیه دا....
- بشین بچه یکمم ادب داشته باش
+ ما...ماشین خودته؟ (جونگشوک )
- اره حالا بشین
جونگکوک بی حرف داخل ماشین نشست و دید که خدمتکار کیم چمدونش رو داخل صندوق گذاشت
+ اهم اهم
بعد نیم ساعت تقریبا رسیدن و راننده درو براشون باز کرد
کیم میاده شد و نگاهی به جونگکوک انداخت و اشاره کرد که پیاده شه
جونگکوک پیاده شد و به سمت عمارت کیم حرکت کرد...
ادامه دارد...
پارت اخر الماس سیاه پاک شده اگه کسی ذخیره داره بهم بده ممنون
و اینکه دیگه شرطی نیست تو یه هفته یه پارت میزارم اونم جمعه ها
پدرخوانده
میچا : کاییییییییی چایییییی نباتتتتت اززززززز ابشپززززز خونه بیاررررر
کای : باشه باشه رفتممم اروم باشششش
کای سمت آشپزخونه دوید و چایی برداشت توش نبات انداخت به سمت اتاق دوید
کای : کوکی ، کوک عزیزم چیزی نشده میتونی بهمون سر بزنی تازه یارو ادم خوب و خوشگلی هم بود اروم باش عه
+ دارم میرم از این بهشت بعد تو میگی اروم باشم ؟؟؟خفه شو کای ...هق...هق
کای: باشه باشه گوه خوردم
همون لحظه یکی در اتاق رو زد
یارو : پسر خوانده آقای کیم ، آقای کیم گفت بهتون بگم ده دقیقه هم از وقتی که بهتون داده بود گذشته
+ برو گمشو کثافتتتتت من نمیخوام از اینجا برمممم هقققق
یونهون : اروم باش حالا یارورو اذیت کن پس بدت همینجا حله
+ چی گفتیییی یه بارررر دیگهههه تکراارررر کننن
یونهون : می...میگم ک...که یارو رو اذ..اذیت کن پست...ست بده
+ افلینن همین کارو میکنممم برین کنار ساک من کو
جونگکوک چمدونش رو از زیر تخت بیرون کشید و همه لوازم هاشو شلخته ریخت توش که برگشت نیشخندی زد
+ یوهاهاها ، همگی بای بایمیبینمتون( لبخند کسکشانه)
جونگکوک به سمت در پرورشگاه رفت و ازش بیرون رفت و به لیموزین سیاه نگاهی انداخت که کیم بهش تکیه داده بود
+ بیا اینور ماشینت کو الان صاحبش میاد خشتکمون رو پرچم میکنه
- ها؟
+ چرا به ماشین مردم تکیه دا....
- بشین بچه یکمم ادب داشته باش
+ ما...ماشین خودته؟ (جونگشوک )
- اره حالا بشین
جونگکوک بی حرف داخل ماشین نشست و دید که خدمتکار کیم چمدونش رو داخل صندوق گذاشت
+ اهم اهم
بعد نیم ساعت تقریبا رسیدن و راننده درو براشون باز کرد
کیم میاده شد و نگاهی به جونگکوک انداخت و اشاره کرد که پیاده شه
جونگکوک پیاده شد و به سمت عمارت کیم حرکت کرد...
ادامه دارد...
پارت اخر الماس سیاه پاک شده اگه کسی ذخیره داره بهم بده ممنون
و اینکه دیگه شرطی نیست تو یه هفته یه پارت میزارم اونم جمعه ها
۱۱.۴k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.