🖤پارت ۱۶ بیمار دوست داشتنی🖤
دیدم مابین سرفه هام قطره های خونه خیلی ترسیدم بدون اینکه کوک رو بیدار کنم آماده شدم رفتم دکتر و آزمایش دادم(چی فکر کردین علان میگم چی شده )
پرش زمانی
ات:رفتم خونه دیدم کوک نشسته رو مبل و خیلی نگران بنظر میرسید منو دید سری اومد بغلم کرد
کوک:کجا بودی ضهره ترک شدم
ات: ا..مم... رفته بودم قدم بزنم
کوک:چرا منو بیدار نکردی
ات:دلم نیومد دیشب خیلی ترسیده
کوک:امم خوب حالا اوکی
ات:باشه نترس نمیگم به کسی
کوک:چیزی نیست که بخوای نگی اتفاقی نیوفتا
ات:بله بله شما درست میگی
دد:کوک آماده ای بریم
کوک:بله آماده بریم
دد و کوک:خدافظ
ات:خدافظ
رفتم یه نودل درست کردم همینجوری که داشتم میخوردم به اتفاق امروز فکر میکردم باخودم میگفتم علان باید چکارکنم
که گوشیم زنگ خورد جواب دادم
دوباره تهیونگ بود بایه شماره ی دیگه زنگ زده بود
ته:سلام بیبی
ات:به نگو بیبی
ته:شنیدم میخوای نامزد کنی
ات:آره خیلیم همو دوست داریم
ته:واقا دلت میاد منو ول کنی با یه روانی ازدواج کنی
ات:اولن که روانی نیست دومن هرچی باشه از تو سرتره
ته:
پرش زمانی
ات:رفتم خونه دیدم کوک نشسته رو مبل و خیلی نگران بنظر میرسید منو دید سری اومد بغلم کرد
کوک:کجا بودی ضهره ترک شدم
ات: ا..مم... رفته بودم قدم بزنم
کوک:چرا منو بیدار نکردی
ات:دلم نیومد دیشب خیلی ترسیده
کوک:امم خوب حالا اوکی
ات:باشه نترس نمیگم به کسی
کوک:چیزی نیست که بخوای نگی اتفاقی نیوفتا
ات:بله بله شما درست میگی
دد:کوک آماده ای بریم
کوک:بله آماده بریم
دد و کوک:خدافظ
ات:خدافظ
رفتم یه نودل درست کردم همینجوری که داشتم میخوردم به اتفاق امروز فکر میکردم باخودم میگفتم علان باید چکارکنم
که گوشیم زنگ خورد جواب دادم
دوباره تهیونگ بود بایه شماره ی دیگه زنگ زده بود
ته:سلام بیبی
ات:به نگو بیبی
ته:شنیدم میخوای نامزد کنی
ات:آره خیلیم همو دوست داریم
ته:واقا دلت میاد منو ول کنی با یه روانی ازدواج کنی
ات:اولن که روانی نیست دومن هرچی باشه از تو سرتره
ته:
۹.۳k
۰۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.