فرشته ای از جنس ماه پارت 2
فرشته ای از جنس ماه
part: 2
یه هو مداد نوکی از دستم افتاد خم شدم تا مداد نوکیم و بردارم وقتی برش داشتم و بلند شدم کسی دیگه کنارم نبود
با تعجب به اطراف نگا کردم ولی کسی ندیدم
حواسم و جمع کردم و دوباره به نقاشیم ادامه دادم وقتی تموم شد روی میز معلم گزاشتم و از کلاس رفتم بیرون
داخل سالن داشتم راه می رفتم که صدای دخترا می شنیدم
دخترا: ولی خیلی جذاب بود من تاحالا همچین کسی به جذابی اون ندیده بودم
دختر 2:واییی اگه بهش بگم باهام قرار بزاره چی
یه نگاهی بهشون کردم از سر تاسف رفتم به سمت حای موردعلاقم که بالا پشت بوم مدرسه است
رسیدم به پوشت بوم ولی انگار درش از قبل باز شده بود
رفتم داخل یه پسر با موهای قهوه ای دیدم که اونجاست
ا/ت: ببخشید شما؟
پسر برگشت و چهره اش و دیدم
ا/ت: تهیونگ، چرا مثل جن ها می ری این ور اون ور
تهیونگ: ببخشید، یا تو منو دنبال می کنی؟
ا/ت: کجا پیج مدرسه؟
ته:-خنده ریزی کردن-
هیچی بخیالش شو
ا/ت: حالا اینجا چی کار می کنی؟
تهیونگ: خودت اینجا برای چی می یای
ا/ت: کسی نبود مزاحم شه و هوای خوبی داره
تهیونگ: منم به همین دلیل
سری تکون دادم و اومدم کنار میله ها
به ارتفاع از بالا تا پایین نگا کردم
تهیونگ: نمی ترسی؟
ا/ت: از چی از ارتفاع؟
تهیونگ: اره
ا/ت: نه
تهیونگ: پس بیا بریم یه روز شهربازی
ا/ت: علاقه ای ندارم نه به شهربازی نه تو
بعد اینکه اینو گفتم اومدم برم بیرون که دستم کشیده شد و افتادم تو بغل تهیونگ
ادامه دارد......
لایو کامنت یادتون نره
part: 2
یه هو مداد نوکی از دستم افتاد خم شدم تا مداد نوکیم و بردارم وقتی برش داشتم و بلند شدم کسی دیگه کنارم نبود
با تعجب به اطراف نگا کردم ولی کسی ندیدم
حواسم و جمع کردم و دوباره به نقاشیم ادامه دادم وقتی تموم شد روی میز معلم گزاشتم و از کلاس رفتم بیرون
داخل سالن داشتم راه می رفتم که صدای دخترا می شنیدم
دخترا: ولی خیلی جذاب بود من تاحالا همچین کسی به جذابی اون ندیده بودم
دختر 2:واییی اگه بهش بگم باهام قرار بزاره چی
یه نگاهی بهشون کردم از سر تاسف رفتم به سمت حای موردعلاقم که بالا پشت بوم مدرسه است
رسیدم به پوشت بوم ولی انگار درش از قبل باز شده بود
رفتم داخل یه پسر با موهای قهوه ای دیدم که اونجاست
ا/ت: ببخشید شما؟
پسر برگشت و چهره اش و دیدم
ا/ت: تهیونگ، چرا مثل جن ها می ری این ور اون ور
تهیونگ: ببخشید، یا تو منو دنبال می کنی؟
ا/ت: کجا پیج مدرسه؟
ته:-خنده ریزی کردن-
هیچی بخیالش شو
ا/ت: حالا اینجا چی کار می کنی؟
تهیونگ: خودت اینجا برای چی می یای
ا/ت: کسی نبود مزاحم شه و هوای خوبی داره
تهیونگ: منم به همین دلیل
سری تکون دادم و اومدم کنار میله ها
به ارتفاع از بالا تا پایین نگا کردم
تهیونگ: نمی ترسی؟
ا/ت: از چی از ارتفاع؟
تهیونگ: اره
ا/ت: نه
تهیونگ: پس بیا بریم یه روز شهربازی
ا/ت: علاقه ای ندارم نه به شهربازی نه تو
بعد اینکه اینو گفتم اومدم برم بیرون که دستم کشیده شد و افتادم تو بغل تهیونگ
ادامه دارد......
لایو کامنت یادتون نره
۴.۷k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.