Unbreakable bond
بیشتر داستانا از یه روز افتابی ساده شروع میشه یه روز عادی اما این داستان متفاوته
(۱۱ مارچ سال ۲۰۲۴)
هوا طوفانی بود بارون شدیدی میومد تموم بیمارستان ها شلوغ بودن وضعیت هوا صدمه مالی و جانی زیادی وارد کرده بود تموم پزشکایی که حتی مرخصی داشتن مجبور بودن برگردن چون کادر پزشکی زیادی نیاز داشت تصادف های پی در پی مرگ و صدمه های زیادی اون شب اتفاق افتاده بود
جی اون دختر رئیس بیمارستان بین المللی سئول و مشهور ترین جراح عمومی کل کشور بود جی اون با عصبانیت وارد اتاقش شد در و محکم پشت سرش کوبید خیلی عصبی بود پاهاشو با سرعت به زمین میزد پیشونیشو با دستش نگه داشته بود خیلی عصبی بود خسته شده بود چند دقیقه پیش زمان مرگ یه دختر بچه کوچیکو اعلام کرده بود و این براش خیلی سنگین بود یکم که اروم تر شد بلند شد اون تسلیم نمیشد!! اون تموم سعی خودشو برای نجات دادن بیماراش میکرد یکی از پاهاشو به نشانه قدرت به زمین کوبید دستاشو مشت کرد و با تمام قدرت از اتاق بیرون اومد به سمت اتاقه یکی از بیماراش که بخاطر خون ریزی معده ی نشایی از تصادف اون شب عملش کرده بود رفت یه نفس عمیق کشید جی اون باید با خانواده بیمار به درستی ارتباط برقرار میکرد در زد و وارد شد ۱۰ دقیقه بعد از اتاق بیرون اومد و درو اروم بست بعد به اسمون پرید و دستاشو به سمت بالا گرفت و خیلی اروم و بی صدای روی انگشتای پاهاش فرود اومد خوشحالی اون نشانه صحبت رضایت امیزش بود همینطور که درگیر خوشحالی برای عمل موفقیت امیز و ارتباط فوق العادش بود یهو صدای به گوشش رسید از بلند گو های بیمارستان این صدا در حال بخشه ( خانم دکتر لی جی اون به بخش اورژانس ) پاشو محکم روی زمین گذاشت تموم قدرتشو به پاهاش داد و با سرعت به سمت اورژانس دویید مسافت طولانی راه رو و بخش بیماراش رو پشت سر گذاشت وقتی رسید همینطور که نفس نفس میزد به سمت یکی از پرستارا رفت تا بدونه موضوع چیه
پرستار: یه بیمار اورژانسی دارن میارن گفتن جلوی در بیمارستان باشید
جی اون: مشکلش چیه
پرستار: دقیق نمیدونم ولی میگن توی تصادف جلوی ماشین کاملا به داخل فرو رفته و تیکه اهن بزرگی وارد شکمش شده اون قسمتش رو بریدن ولی هنوز قسمتی که داخل شکمه رو در نیاوردن چون بالث پارگی بیشتر نشه
جی اون: خیله خب
جی اون جلوی در بیمارستان ایستاد استرس داشت ولی بیشتر از اون به خودش اعتماد داشت چون میدونست که میتونه!!
(۱۱ مارچ سال ۲۰۲۴)
هوا طوفانی بود بارون شدیدی میومد تموم بیمارستان ها شلوغ بودن وضعیت هوا صدمه مالی و جانی زیادی وارد کرده بود تموم پزشکایی که حتی مرخصی داشتن مجبور بودن برگردن چون کادر پزشکی زیادی نیاز داشت تصادف های پی در پی مرگ و صدمه های زیادی اون شب اتفاق افتاده بود
جی اون دختر رئیس بیمارستان بین المللی سئول و مشهور ترین جراح عمومی کل کشور بود جی اون با عصبانیت وارد اتاقش شد در و محکم پشت سرش کوبید خیلی عصبی بود پاهاشو با سرعت به زمین میزد پیشونیشو با دستش نگه داشته بود خیلی عصبی بود خسته شده بود چند دقیقه پیش زمان مرگ یه دختر بچه کوچیکو اعلام کرده بود و این براش خیلی سنگین بود یکم که اروم تر شد بلند شد اون تسلیم نمیشد!! اون تموم سعی خودشو برای نجات دادن بیماراش میکرد یکی از پاهاشو به نشانه قدرت به زمین کوبید دستاشو مشت کرد و با تمام قدرت از اتاق بیرون اومد به سمت اتاقه یکی از بیماراش که بخاطر خون ریزی معده ی نشایی از تصادف اون شب عملش کرده بود رفت یه نفس عمیق کشید جی اون باید با خانواده بیمار به درستی ارتباط برقرار میکرد در زد و وارد شد ۱۰ دقیقه بعد از اتاق بیرون اومد و درو اروم بست بعد به اسمون پرید و دستاشو به سمت بالا گرفت و خیلی اروم و بی صدای روی انگشتای پاهاش فرود اومد خوشحالی اون نشانه صحبت رضایت امیزش بود همینطور که درگیر خوشحالی برای عمل موفقیت امیز و ارتباط فوق العادش بود یهو صدای به گوشش رسید از بلند گو های بیمارستان این صدا در حال بخشه ( خانم دکتر لی جی اون به بخش اورژانس ) پاشو محکم روی زمین گذاشت تموم قدرتشو به پاهاش داد و با سرعت به سمت اورژانس دویید مسافت طولانی راه رو و بخش بیماراش رو پشت سر گذاشت وقتی رسید همینطور که نفس نفس میزد به سمت یکی از پرستارا رفت تا بدونه موضوع چیه
پرستار: یه بیمار اورژانسی دارن میارن گفتن جلوی در بیمارستان باشید
جی اون: مشکلش چیه
پرستار: دقیق نمیدونم ولی میگن توی تصادف جلوی ماشین کاملا به داخل فرو رفته و تیکه اهن بزرگی وارد شکمش شده اون قسمتش رو بریدن ولی هنوز قسمتی که داخل شکمه رو در نیاوردن چون بالث پارگی بیشتر نشه
جی اون: خیله خب
جی اون جلوی در بیمارستان ایستاد استرس داشت ولی بیشتر از اون به خودش اعتماد داشت چون میدونست که میتونه!!
۷.۲k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.