دیواری از جنس عشق ♥️
پارت دو
سرمو بالا آوردم که دیدم اون پارک جیمینه
دستور پامو گم کردم ولی سریع خودمو جمع کردم 😎
گفتم نه ممنون و خودم پا شدم و ممنونیم گفتم اونم گفت خواهش میکنم
دیدم با تعجب نگاه میکنه گفتم چی شده؟
گفت اول فکر کردم پسری 😐 آخه موهای کوتاه پسرونه و شلوار اش و کت مشکی کاملا شبیه پسرا بودی ولی وقتی صبحت کردی فهمیدم دختری
گفتم مگه عیب داره آدم تیپ پسرونه بزنه مگه شماها مثه دخترا آرایش میکنید کسی چیزی میگه ؟ 😒
وقتی اینو گفتم مغزم هنگ کرد آخ این چی بود گفتم 😐😖😩 فقط تو دلم به خودم فحش میدادم که گفت نه من نگفتم عیب داره ☺️😟 اما چهرش خیلی ناراحت بود
گفت اینا رو ول کن اینجا چیکار داری؟ گفتم برای مصاحبه اومدم ولی دفتر رو گم کردم گفت بیا کمکت میکنم
دنبالش رفتم تا رسیدم دم دفتر که دیدم همون آقاهه دم دره رفتم جلو توضیح دادم و گفت عیب نداری
رفتم داخل و پس یک ساعت اومدم بیرون همون آقاهه که اسمش پی دی نیم بود که تاحالا خیلی اسمش رو شنیده بودم و میشناختمش منو برد به اتاق خیلی بزرگ
وارد شدیم و دیدم رو به روم بی تی اس نشسته چشام داشت در میومد 😐
منو ها داد جلو اونا و رو بهشون گفت ایشون خانم ا!ت هستند تعظیم و سلام کردم و گفتم امیدوارم با هم خوب کنار بیایم
چهرهشان از کنجکاو به تعجب تغییر کرد
پی دی نیم گفت : ایشون از این به بعد اینجا هستند خانم ا/ت هستند و با ما کنار میکننن اونم به عنوان ...
پارت بعدی : ۱۵ لایک
سرمو بالا آوردم که دیدم اون پارک جیمینه
دستور پامو گم کردم ولی سریع خودمو جمع کردم 😎
گفتم نه ممنون و خودم پا شدم و ممنونیم گفتم اونم گفت خواهش میکنم
دیدم با تعجب نگاه میکنه گفتم چی شده؟
گفت اول فکر کردم پسری 😐 آخه موهای کوتاه پسرونه و شلوار اش و کت مشکی کاملا شبیه پسرا بودی ولی وقتی صبحت کردی فهمیدم دختری
گفتم مگه عیب داره آدم تیپ پسرونه بزنه مگه شماها مثه دخترا آرایش میکنید کسی چیزی میگه ؟ 😒
وقتی اینو گفتم مغزم هنگ کرد آخ این چی بود گفتم 😐😖😩 فقط تو دلم به خودم فحش میدادم که گفت نه من نگفتم عیب داره ☺️😟 اما چهرش خیلی ناراحت بود
گفت اینا رو ول کن اینجا چیکار داری؟ گفتم برای مصاحبه اومدم ولی دفتر رو گم کردم گفت بیا کمکت میکنم
دنبالش رفتم تا رسیدم دم دفتر که دیدم همون آقاهه دم دره رفتم جلو توضیح دادم و گفت عیب نداری
رفتم داخل و پس یک ساعت اومدم بیرون همون آقاهه که اسمش پی دی نیم بود که تاحالا خیلی اسمش رو شنیده بودم و میشناختمش منو برد به اتاق خیلی بزرگ
وارد شدیم و دیدم رو به روم بی تی اس نشسته چشام داشت در میومد 😐
منو ها داد جلو اونا و رو بهشون گفت ایشون خانم ا!ت هستند تعظیم و سلام کردم و گفتم امیدوارم با هم خوب کنار بیایم
چهرهشان از کنجکاو به تعجب تغییر کرد
پی دی نیم گفت : ایشون از این به بعد اینجا هستند خانم ا/ت هستند و با ما کنار میکننن اونم به عنوان ...
پارت بعدی : ۱۵ لایک
۵.۸k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.