شاگرد انتقالی پارت20
ززززززز(زنگ گوشی بود)
روی صفحه ی گوشی نگاه کردم مایکی بود جواب دادم
-الو؟
-سلام ا/ت!
-چطوری مایکی؟
-خوبم! زنگ زدم بگم شنبه شب تو تومان مهمونی گرفتیم به ایده ی پاه! تو هم بیا!
-حتما!
-کاری نداری؟
-نه!
-خداحافظ!
-خداحافظ! قطع کرد.
چیفویو:کی بود ا/ت؟
ا/ت: مایکی بود داشت می گفت شنبه مهمونی هست
چیفویو تائید می کرد که یهو با نگرانی پرسید
چیفویو:ساعت چند؟
ا/ت:2:56 چطور؟
چیفویو: دیرممم! شدد!
چیفویو خداحافظی کرد و از خانه خارج شدم من تو فکر این بودم که برای دعوا چیکار کنم که ناگهان یک فکر عالی به سرم زد! ولی به کمک چیفویو هم نیاز داشتم فردای مهمونی دعوا درسته؟یک فکر عالی دارم!
روی صفحه ی گوشی نگاه کردم مایکی بود جواب دادم
-الو؟
-سلام ا/ت!
-چطوری مایکی؟
-خوبم! زنگ زدم بگم شنبه شب تو تومان مهمونی گرفتیم به ایده ی پاه! تو هم بیا!
-حتما!
-کاری نداری؟
-نه!
-خداحافظ!
-خداحافظ! قطع کرد.
چیفویو:کی بود ا/ت؟
ا/ت: مایکی بود داشت می گفت شنبه مهمونی هست
چیفویو تائید می کرد که یهو با نگرانی پرسید
چیفویو:ساعت چند؟
ا/ت:2:56 چطور؟
چیفویو: دیرممم! شدد!
چیفویو خداحافظی کرد و از خانه خارج شدم من تو فکر این بودم که برای دعوا چیکار کنم که ناگهان یک فکر عالی به سرم زد! ولی به کمک چیفویو هم نیاز داشتم فردای مهمونی دعوا درسته؟یک فکر عالی دارم!
۵.۰k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.