بی رحم تر از همه/پارت ۱۹۱
از زبان شوگا:
هایون که رفت پیش ات، تهیونگ گفت: چی شده هیونگ؟
شوگا: نمیشد توی زندان بهت بگم... چون اونا حرفامونو شنود میکنن... من نمیزارم اون سروان نام عوضی همینجوری به زندگیش ادامه بده
تهیونگ: ولی الان هممون زیر نظریم... کوچکترین خطایی سر هممونو به باد میده...
شوگا: نترس... این آخریشه... به قول خودت تمیز انجام میدمش... اون آدم نباید زنده بمونه
تهیونگ: هیونگ... من نگران خودم نیستم چون من تو زندانم اتفاقی برام نمیفته... ولی سروان نام آدم کمی نیست خودش میدونه ازش متنفریم... اگه براتون تله بزارن چی؟ تو الان پروندت داره بررسی میشه... توام بیفتی زندان همه چی خرابتر میشه
شوگا: نه... ایندفعه از کل دوران مافیایمون تمیزتر انجامش میدم... تو نترس!...
نگهبان: آهای کافیه دیگه... باید زندانیو ببرم
شوگا: باشه...
از زبان هایون:
مجبور شدم از تهیونگ دور بشم...با قلبی آکنده از غم، مجبور بودم تهیونگ رو رها کنم.... داشتم از پشت سر به تهیونگ نگاه میکردم... یهو شوگا صدام زد و گفت: هایون... بیا بریم... جیمین خیلی وقته منتظره...
با هم از اونجا رفتیم که بریم عمارت...
از زبان جیمین:
وقتی رسیدیم عمارت، هایون داشت میرفت داخل... شوگا منو کنار کشید و گفت: جیمینا... همه پرونده هایی که از افرادمون داشتیم رو چیکار کردی؟
جیمین: خیلی وقت پیش سوزوندمشون... دیگه هیچ سند و مدرکی ازمون وجود نداره... هیچکدومم از اعضای باندمونم سابقه دار نیستن... فقط قبلا یکی بود که...
شوگا: آره... هایون کشتش... میدونم... هولدینگ چی؟
جیمین: اونارم جونگکوک تمیزش کرد... اونجام خیلی وقته پاکسازی شده... قرارادادای واردات مواد رو فسخ کردیم... ضرر دادیم ولی چون تو گفتی اینکارو کردیم... بقیه کارامونم قانونی داریم انجام میدیم... مثل امتیاز واردات انحصاری دارو... کاملا مجاز و قانونی... افرادمونم دیگه کار خلافی نمیکنن... کلا همه چیز پاک شده...ولی چرا اینا رو میپرسی؟
شوگا: میخواستم مطمئنم کنی
جیمین: خیالت تخت
شوگا: حالا فقط زنگبزن جونگکوک بیاد... باهاتون کار دارم
جیمین: باشه هیونگ....
از زبان جونگکوک:
جیمین بهم زنگ زد و گفت خیلی سریع برم عمارت... تا شوگا کار مهمشو بگه...
منم هولدینگ بودم... سریع پاشدم رفتم عمارت...
توی راه به هانا زنگ زدم... توی این مدت تونستم کاری کنم به هم نزدیکتر بشیم... البته یکم سخت شده کارم... هنوز کمی میترسه که مثل دفعه قبل بشه... ولی در کل باهم خوبیم... وقتی جواب داد گفتم: هانا... هنوز دادگاهی؟
هانا: نه... بهت که مسیج دادم... گفتم میرم دفتر
جونگکوک: بابت تهیونگ خیلی ناراحتم... دارم دیوونه میشم
هانا: ولی این بهترین حکمی بود که میشد بهش داد... اینو بهت نگفتم ولی حتی به یکی از قاضیای همون شعبه که با قاضی پرونده تهیونگ دوست صمیمی بود رشوه دادم... که با قاضی حرف بزنه... چون نظرش روی ذهنیت اون تاثیر میذاشت... این سبکترین حکمی بود که میتونستم برای تهیونگ بگیرم... تونستم ۲ سال از حبسشو هم به جریمه نقدی تبدیل کنم... که البته اون پول چیزی نیست که شما از پسش برنیاین گرچه یکم زیاده
جونگکوک: میدونم عزیزم... تو از هیچ کاری دریغ نکردی... من دارم میرم عمارت... میخواستم ببینم تو میتونی حدس بزنی پرونده شوگا چی میشه؟
هانا: بهتره حدس نزنم چون دست قاضیه... ولی برای اونم تلاشمو میکنم
جونگکوک: اوکی... میبینمت بعدا
هانا: باشه... فعلا
هایون که رفت پیش ات، تهیونگ گفت: چی شده هیونگ؟
شوگا: نمیشد توی زندان بهت بگم... چون اونا حرفامونو شنود میکنن... من نمیزارم اون سروان نام عوضی همینجوری به زندگیش ادامه بده
تهیونگ: ولی الان هممون زیر نظریم... کوچکترین خطایی سر هممونو به باد میده...
شوگا: نترس... این آخریشه... به قول خودت تمیز انجام میدمش... اون آدم نباید زنده بمونه
تهیونگ: هیونگ... من نگران خودم نیستم چون من تو زندانم اتفاقی برام نمیفته... ولی سروان نام آدم کمی نیست خودش میدونه ازش متنفریم... اگه براتون تله بزارن چی؟ تو الان پروندت داره بررسی میشه... توام بیفتی زندان همه چی خرابتر میشه
شوگا: نه... ایندفعه از کل دوران مافیایمون تمیزتر انجامش میدم... تو نترس!...
نگهبان: آهای کافیه دیگه... باید زندانیو ببرم
شوگا: باشه...
از زبان هایون:
مجبور شدم از تهیونگ دور بشم...با قلبی آکنده از غم، مجبور بودم تهیونگ رو رها کنم.... داشتم از پشت سر به تهیونگ نگاه میکردم... یهو شوگا صدام زد و گفت: هایون... بیا بریم... جیمین خیلی وقته منتظره...
با هم از اونجا رفتیم که بریم عمارت...
از زبان جیمین:
وقتی رسیدیم عمارت، هایون داشت میرفت داخل... شوگا منو کنار کشید و گفت: جیمینا... همه پرونده هایی که از افرادمون داشتیم رو چیکار کردی؟
جیمین: خیلی وقت پیش سوزوندمشون... دیگه هیچ سند و مدرکی ازمون وجود نداره... هیچکدومم از اعضای باندمونم سابقه دار نیستن... فقط قبلا یکی بود که...
شوگا: آره... هایون کشتش... میدونم... هولدینگ چی؟
جیمین: اونارم جونگکوک تمیزش کرد... اونجام خیلی وقته پاکسازی شده... قرارادادای واردات مواد رو فسخ کردیم... ضرر دادیم ولی چون تو گفتی اینکارو کردیم... بقیه کارامونم قانونی داریم انجام میدیم... مثل امتیاز واردات انحصاری دارو... کاملا مجاز و قانونی... افرادمونم دیگه کار خلافی نمیکنن... کلا همه چیز پاک شده...ولی چرا اینا رو میپرسی؟
شوگا: میخواستم مطمئنم کنی
جیمین: خیالت تخت
شوگا: حالا فقط زنگبزن جونگکوک بیاد... باهاتون کار دارم
جیمین: باشه هیونگ....
از زبان جونگکوک:
جیمین بهم زنگ زد و گفت خیلی سریع برم عمارت... تا شوگا کار مهمشو بگه...
منم هولدینگ بودم... سریع پاشدم رفتم عمارت...
توی راه به هانا زنگ زدم... توی این مدت تونستم کاری کنم به هم نزدیکتر بشیم... البته یکم سخت شده کارم... هنوز کمی میترسه که مثل دفعه قبل بشه... ولی در کل باهم خوبیم... وقتی جواب داد گفتم: هانا... هنوز دادگاهی؟
هانا: نه... بهت که مسیج دادم... گفتم میرم دفتر
جونگکوک: بابت تهیونگ خیلی ناراحتم... دارم دیوونه میشم
هانا: ولی این بهترین حکمی بود که میشد بهش داد... اینو بهت نگفتم ولی حتی به یکی از قاضیای همون شعبه که با قاضی پرونده تهیونگ دوست صمیمی بود رشوه دادم... که با قاضی حرف بزنه... چون نظرش روی ذهنیت اون تاثیر میذاشت... این سبکترین حکمی بود که میتونستم برای تهیونگ بگیرم... تونستم ۲ سال از حبسشو هم به جریمه نقدی تبدیل کنم... که البته اون پول چیزی نیست که شما از پسش برنیاین گرچه یکم زیاده
جونگکوک: میدونم عزیزم... تو از هیچ کاری دریغ نکردی... من دارم میرم عمارت... میخواستم ببینم تو میتونی حدس بزنی پرونده شوگا چی میشه؟
هانا: بهتره حدس نزنم چون دست قاضیه... ولی برای اونم تلاشمو میکنم
جونگکوک: اوکی... میبینمت بعدا
هانا: باشه... فعلا
۸.۶k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.