فیک جیمین(عشق حقیقی)p⁴
ا/ت: رسیدیم...
جیمین: صبر کن اینجا که...
ا/ت: راستش نمیخواستم برم اونجا... هروقت حالم بده میام این پارکه... بهترین سالامو اینجا گذروندم...
جیمین: چه جای پرتیه...
ا/ت: میدونی چقد منو داداشم کار کردیم تا بیایم این مدرسه؟
جیمین: منم... مث تو ام... ینی نه مث تو ها... دست کمی از تو ندارم...
ا/ت: خوب ینی چی؟
جیمین: عاحححح منم مادرو پدر ندارم ینی دارم ولی... اونا برا من مردن...
ا/ت: من... باید... باید برم... انقد زمان زود گذشت که... الان نصفه شبه... داداشم... منو میکشه باید برگردم
جیمین: خب صب کن میرسونمت...
با هم سوار اتوبوس شدنو رفتن خونه ا/ت
ا/ت: تو برو... اگه داداشم ببینتت... ممکنه... ینی قطعا دعوا میشه... ها... صب کن... من چترتو بهت ندادم...
جیمین: بیخیال... زیادم مهم نیس...
ا/ت: نه باید بهت پس بدمش... تو سر کوچه وایسا... من میرم سریع برات میارمش.
جیمین: باوشه؛
کامبک به خونه*
سونگهو: این دختر کجاست؟ کجا میتونه رفته باشه چرا انقد دیر کرده... باید برم دنبالش؟ اره. میرم دنبالش
ا/ت میاد تو*
سونگهو: یااا دختر دلم هزار را رف کجا بودی هانننن؟
ا/ت: بنظرت کجا میتونم رفته باشم نصفه شبی؟
سونگهو: پارک قدیمی؟
ا/ت: تو که از منم بهتر میدونی کجا بودم؟ بیخودی نگران نشو لطفا...
سونگهو: چرا گوشیت خاموشه حالا؟
ا/ت: چییی خاموشه؟ واییی شارژش تموم شده...
ا/ت چترو ورداشتو داشت میرفت بیرون*
سونگهو: عا عا کجا با این عجله؟
ا/ت: دارم میبرم چتر جیمین شی رو بدم دقت کن جیمین شی
سونگهو: مگه جلو دره؟
ا/ت: اره... ببین دعوا نکنیا!
سونگهو: چیکارت کنم وقتی نمیفهمی...
کامبک به بیرون*
جیمین: پس کجا رفت؟
ا/ت: جیمین شییی،بفرما اینم چترت... واقعا معضرت میخوام که معطلت کردم
جیمین: نه بابا
فردای اون روز*
جیمین تو دلش*: موندم بگم نگم چه کنم.... خدایا... اخه بگم ممکنه کلا بزاره بره... نگمم خودم استرس میگیرم...
ا/ت وارد مدرسه میشه*
ا/ت: جیمین... شی...
جیمین: ها... بله... چیزی شده؟
ا/ت: ها... نه چیزی نشده...
سونگهو: عه جیمین!
جیمین بلند میشه*: بخدا من هیچ کاری نکردم هیچی بهش نگفتم خودش اومد جلوم ظاهر شد....(بااسترس)
سونگهو: حالا چرا استرس میگیری؟ من اومدم بگم ک تو امشب وقتت آزاده؟
جیمین: هان؟ ببینم ا/ت این برادرت چی میگه
ا/ت: میخواد امشب ببرتت بیرون
جیمین: ببینم تو... که تا دیروز باهام دعوا میکردی...
سونگهو: باید ببینم خواهرم با کیا میگرده
جیمین: باشه... امشب وقتم آزاده
جیمین: صبر کن اینجا که...
ا/ت: راستش نمیخواستم برم اونجا... هروقت حالم بده میام این پارکه... بهترین سالامو اینجا گذروندم...
جیمین: چه جای پرتیه...
ا/ت: میدونی چقد منو داداشم کار کردیم تا بیایم این مدرسه؟
جیمین: منم... مث تو ام... ینی نه مث تو ها... دست کمی از تو ندارم...
ا/ت: خوب ینی چی؟
جیمین: عاحححح منم مادرو پدر ندارم ینی دارم ولی... اونا برا من مردن...
ا/ت: من... باید... باید برم... انقد زمان زود گذشت که... الان نصفه شبه... داداشم... منو میکشه باید برگردم
جیمین: خب صب کن میرسونمت...
با هم سوار اتوبوس شدنو رفتن خونه ا/ت
ا/ت: تو برو... اگه داداشم ببینتت... ممکنه... ینی قطعا دعوا میشه... ها... صب کن... من چترتو بهت ندادم...
جیمین: بیخیال... زیادم مهم نیس...
ا/ت: نه باید بهت پس بدمش... تو سر کوچه وایسا... من میرم سریع برات میارمش.
جیمین: باوشه؛
کامبک به خونه*
سونگهو: این دختر کجاست؟ کجا میتونه رفته باشه چرا انقد دیر کرده... باید برم دنبالش؟ اره. میرم دنبالش
ا/ت میاد تو*
سونگهو: یااا دختر دلم هزار را رف کجا بودی هانننن؟
ا/ت: بنظرت کجا میتونم رفته باشم نصفه شبی؟
سونگهو: پارک قدیمی؟
ا/ت: تو که از منم بهتر میدونی کجا بودم؟ بیخودی نگران نشو لطفا...
سونگهو: چرا گوشیت خاموشه حالا؟
ا/ت: چییی خاموشه؟ واییی شارژش تموم شده...
ا/ت چترو ورداشتو داشت میرفت بیرون*
سونگهو: عا عا کجا با این عجله؟
ا/ت: دارم میبرم چتر جیمین شی رو بدم دقت کن جیمین شی
سونگهو: مگه جلو دره؟
ا/ت: اره... ببین دعوا نکنیا!
سونگهو: چیکارت کنم وقتی نمیفهمی...
کامبک به بیرون*
جیمین: پس کجا رفت؟
ا/ت: جیمین شییی،بفرما اینم چترت... واقعا معضرت میخوام که معطلت کردم
جیمین: نه بابا
فردای اون روز*
جیمین تو دلش*: موندم بگم نگم چه کنم.... خدایا... اخه بگم ممکنه کلا بزاره بره... نگمم خودم استرس میگیرم...
ا/ت وارد مدرسه میشه*
ا/ت: جیمین... شی...
جیمین: ها... بله... چیزی شده؟
ا/ت: ها... نه چیزی نشده...
سونگهو: عه جیمین!
جیمین بلند میشه*: بخدا من هیچ کاری نکردم هیچی بهش نگفتم خودش اومد جلوم ظاهر شد....(بااسترس)
سونگهو: حالا چرا استرس میگیری؟ من اومدم بگم ک تو امشب وقتت آزاده؟
جیمین: هان؟ ببینم ا/ت این برادرت چی میگه
ا/ت: میخواد امشب ببرتت بیرون
جیمین: ببینم تو... که تا دیروز باهام دعوا میکردی...
سونگهو: باید ببینم خواهرم با کیا میگرده
جیمین: باشه... امشب وقتم آزاده
۱۳.۹k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.