عاشق روانی
عاشق روانی { پارت ۳۸}
یکدفعه....
شینوبو لب زد :
گوشیت داره زنگ میخوره آگوست دی ( آروم )
آگوست دی با سرعت میره کناره
گوشیو با عصبانیت جواب میده....
دی : الووووو تو دیگه کدوم خری هستیییی
یکدفعه یه نفر با صدای شینوبو گفت :
گول خوردی پسر جون
پشت سرشو نگاه کرد دید شینوبو گوشی به دست داره صحبت میکنه و بهش لبخنده شیطانی میزنه
گوشیو با سرعت قطع کرد
بدون اینکه شینوبو بفهمه رفت پشته سرش و تو گوشش آروم و هات گفت : خیلی کندی لب صورتی
و چرخوندش سمته خودش کمرشو گرفت و بی توجه به همه چی لباشو گذاشت رو لباش و شروع به بوسیدنش کرد....
اول به سینه هاش مشت میزد ولی بعد همراهی کرد...
بعده چند مین ازش جدا شد
شینوبو نفس نفس میزد
دی : حالا دیگه رسمی شدددددددد
دو نفر درو باز کردن
اونا کسی نبودم جزعععع.....
لونا و مانا خواهر ها کوچیک تره میتسویا
لونا : وویییییی آگوست دی و شینوبو دارن بوس بوس میکنن ( با جیغغغغغغغ )
شینوبو : نه کوچولو چی میگی
شینوبو سریع آگوست دی رو پرت کرد
آگوست دی پرت شد رو زمین حوله افتاد رو کلش
دی : ای خدااااا من آرامش ندارمممم
همه اومدن تو اتاق دیدن آگوست دی بدبخت حوله افتاده رو کلش شینوبو هم از خنده پخشه زمین شده
میتسویا : اینجا دقیقا چخبره ؟
جین : داشتید بوس بوس میکردید کلکا 😈
آگوست دی حوله رو پرت کرد اونور
دی : نخیر منحرف خان 😠
کوک : خیله خوب حالا چرا وحشی میشی 😅
یونگی : وایسا ببینم آگوست دی بهوش اومدهههه
شینوبو : همش بخاطره انگریه 🥹
جین : چرا دقیقا ؟
یکدفعه....
شینوبو لب زد :
گوشیت داره زنگ میخوره آگوست دی ( آروم )
آگوست دی با سرعت میره کناره
گوشیو با عصبانیت جواب میده....
دی : الووووو تو دیگه کدوم خری هستیییی
یکدفعه یه نفر با صدای شینوبو گفت :
گول خوردی پسر جون
پشت سرشو نگاه کرد دید شینوبو گوشی به دست داره صحبت میکنه و بهش لبخنده شیطانی میزنه
گوشیو با سرعت قطع کرد
بدون اینکه شینوبو بفهمه رفت پشته سرش و تو گوشش آروم و هات گفت : خیلی کندی لب صورتی
و چرخوندش سمته خودش کمرشو گرفت و بی توجه به همه چی لباشو گذاشت رو لباش و شروع به بوسیدنش کرد....
اول به سینه هاش مشت میزد ولی بعد همراهی کرد...
بعده چند مین ازش جدا شد
شینوبو نفس نفس میزد
دی : حالا دیگه رسمی شدددددددد
دو نفر درو باز کردن
اونا کسی نبودم جزعععع.....
لونا و مانا خواهر ها کوچیک تره میتسویا
لونا : وویییییی آگوست دی و شینوبو دارن بوس بوس میکنن ( با جیغغغغغغغ )
شینوبو : نه کوچولو چی میگی
شینوبو سریع آگوست دی رو پرت کرد
آگوست دی پرت شد رو زمین حوله افتاد رو کلش
دی : ای خدااااا من آرامش ندارمممم
همه اومدن تو اتاق دیدن آگوست دی بدبخت حوله افتاده رو کلش شینوبو هم از خنده پخشه زمین شده
میتسویا : اینجا دقیقا چخبره ؟
جین : داشتید بوس بوس میکردید کلکا 😈
آگوست دی حوله رو پرت کرد اونور
دی : نخیر منحرف خان 😠
کوک : خیله خوب حالا چرا وحشی میشی 😅
یونگی : وایسا ببینم آگوست دی بهوش اومدهههه
شینوبو : همش بخاطره انگریه 🥹
جین : چرا دقیقا ؟
۵۴۲
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.