پارت 4
ا.ت
یونا به من نگاه کرد با اشاره گفتم ولش کن
بالاخره بعد چند ساعت درس و خجالت کشیدن تعطیل شدیم یونا:با چی امدی
ا.ت:......با موتور
یونا :مگه نگفتم با موتور نیا
ا.ت: حالا ی بار دیگه 😠
یونا:باشه
کیلید موتورم از کیفم دراوردم وقتی نشستم رو موتور تهیونگ امد به یونا گفتم همینجا وایسا
ا.ت: چیه
تهیونگ: فردا من میرم بار توهم باهام میای
ا.ت:............ام
تهیونگ : نمیتونی بگی نه
ا.ت:😮💨باشه
تهیونگ : فردا شب میام دنبالت
یونا
نمیدونم چرا رفت پیشش
یونا:چی گفت
ا.ت:تو راه بهت میگم فعلآ بریم پاساژ سوار شو دیگه
یونا: خب بگو
ا.ت:ازم خواست بریم بار
یونا: واقعا قبول کردی دیگه
ا.ت:اره ولی چرا انقد خوشحالی
یونا:چون بار ها پر از الکل ها خوبه
ا.ت:اره بخاطر این اینکه تا حالا نرفتم قبول کردم
ا.ت
برام عجیب بود که یونا خوشحال
ا.ت: رسیدیم
یونا :بریم
رفتیم تو پاساژ
یونا :باید برای فردا شب لباست خیلی باز خوشگل باشه
رفتیم چند تا لباس و گردنبند ،کفش ...... خریدیم رفتیم سمت خونه
ا.ت: مامان و بابا نیستن
یونا:نه رفتن مسافرت
یونا در خونه رو باز کرد ، رفتیم تو خونه من لباس ها مو دراوردم رفتم حموم امدم موهامو خشک کردم لباس تنم کردم رفتم پیش یونا شام نودلیت داشتیم رفتیم جلو تلویزیون غذامون و خوردیم
یونا به من نگاه کرد با اشاره گفتم ولش کن
بالاخره بعد چند ساعت درس و خجالت کشیدن تعطیل شدیم یونا:با چی امدی
ا.ت:......با موتور
یونا :مگه نگفتم با موتور نیا
ا.ت: حالا ی بار دیگه 😠
یونا:باشه
کیلید موتورم از کیفم دراوردم وقتی نشستم رو موتور تهیونگ امد به یونا گفتم همینجا وایسا
ا.ت: چیه
تهیونگ: فردا من میرم بار توهم باهام میای
ا.ت:............ام
تهیونگ : نمیتونی بگی نه
ا.ت:😮💨باشه
تهیونگ : فردا شب میام دنبالت
یونا
نمیدونم چرا رفت پیشش
یونا:چی گفت
ا.ت:تو راه بهت میگم فعلآ بریم پاساژ سوار شو دیگه
یونا: خب بگو
ا.ت:ازم خواست بریم بار
یونا: واقعا قبول کردی دیگه
ا.ت:اره ولی چرا انقد خوشحالی
یونا:چون بار ها پر از الکل ها خوبه
ا.ت:اره بخاطر این اینکه تا حالا نرفتم قبول کردم
ا.ت
برام عجیب بود که یونا خوشحال
ا.ت: رسیدیم
یونا :بریم
رفتیم تو پاساژ
یونا :باید برای فردا شب لباست خیلی باز خوشگل باشه
رفتیم چند تا لباس و گردنبند ،کفش ...... خریدیم رفتیم سمت خونه
ا.ت: مامان و بابا نیستن
یونا:نه رفتن مسافرت
یونا در خونه رو باز کرد ، رفتیم تو خونه من لباس ها مو دراوردم رفتم حموم امدم موهامو خشک کردم لباس تنم کردم رفتم پیش یونا شام نودلیت داشتیم رفتیم جلو تلویزیون غذامون و خوردیم
۴.۴k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.