وقتی با دوست پسرت دعوات میشه p2
ویو سوگنگ:یکی از دوستای قدیمی دانشگاهم دیدم وباهاش سلام احوال پرسی کردم و پرید بغلم ولم نمیکرد که دیدم ا/ت داره نگاهمون میکنه سریع دوید سمت بیرون منم دختره ول کردم رفتم دنبالش ماشین روشن کردم هوا بارونی بود و ا/ت نبود
ویوا/ت:هوا بارونی بود منم دیدم کم بود با بدبختی خونه رو یافتم رفتم تو با گریه پریدم رو تخت که دیدم یکی در باز کرد سریع در اتاق قفل کردم و انقدر گریه کردم که داشتم از حال میرفتم
علیرضا:در باز کن ا/ت
علیرضا:ا/تتتتتتتتتت در باز کن
ا/ت نزار در بشکونم
ا/ت چرا صدات در نمیاد
در شکوندم و دیدم ا/ت بیجون افتاده رو تخت نفسش اروم میزد سریع بلندش کردم بردمش بیمارستانن سریع رفتم تو اتاق دکتر و بردنش تو اتاق وبهش سرم وصل کردن تا بیدار شه
ویو ا/ت:تا بیدار شدم فهمیدم بیمارستانم صدای گریه وعلیرضا شنیدم
علیرضا:بیبی بیدار شدی
ا/ت:هیشششششششششششششش
علیرضا:عشقم یه اتفاقی افتاد من گوه خوردم بخدا خودش بغلم کرد
ا/ت:نهههههههههههههههه
علیرضا:ارومممممممم باشششششش عشقم باش اصلا بعد بیمارستان میریم خونه حرف میزنیم
از بیمارستان مرخص شدم رفتیم سمت خونه گذاشتم رو کاناپه
ویوا/ت:هوا بارونی بود منم دیدم کم بود با بدبختی خونه رو یافتم رفتم تو با گریه پریدم رو تخت که دیدم یکی در باز کرد سریع در اتاق قفل کردم و انقدر گریه کردم که داشتم از حال میرفتم
علیرضا:در باز کن ا/ت
علیرضا:ا/تتتتتتتتتت در باز کن
ا/ت نزار در بشکونم
ا/ت چرا صدات در نمیاد
در شکوندم و دیدم ا/ت بیجون افتاده رو تخت نفسش اروم میزد سریع بلندش کردم بردمش بیمارستانن سریع رفتم تو اتاق دکتر و بردنش تو اتاق وبهش سرم وصل کردن تا بیدار شه
ویو ا/ت:تا بیدار شدم فهمیدم بیمارستانم صدای گریه وعلیرضا شنیدم
علیرضا:بیبی بیدار شدی
ا/ت:هیشششششششششششششش
علیرضا:عشقم یه اتفاقی افتاد من گوه خوردم بخدا خودش بغلم کرد
ا/ت:نهههههههههههههههه
علیرضا:ارومممممممم باشششششش عشقم باش اصلا بعد بیمارستان میریم خونه حرف میزنیم
از بیمارستان مرخص شدم رفتیم سمت خونه گذاشتم رو کاناپه
۳۹.۶k
۰۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.