بادیگارد من
𝐌𝐲 𝐁𝐨𝐝𝐲𝐠𝐮𝐚𝐫𝐝
(𝐏𝐚𝐫𝐭 56)
ات: حرفات اینو میگن.... اون حرفایی که تو ماشین زدی.... منظور به این بود که تو از من متنفری "سرشو انداخت پایین" میشه دلیلشو بدونم؟ مگه من چیکار کردم که از من بدت میاد؟
تهیونگ: "موهاشو مالید و نفس عمیقی کشید گفت" هوففف ببین ات.... تو فک کنم منظور حرفامو بد برداشت کردی... من هیچ وقت ازت متنفر نبودم و نخواهم بود.... فقط امروز نشون دادی که من برات ارزش قائل نیستم یزره... پس منم همین رفتارای خودتو باهات انجام میدم تا بفهمی حسش چه درد بدیه!
تو امروز جوری رفتار میکردی که انگار اصلا من وجود خارجی بینتون ندارم!
تو جای من باشی چیکار میکنی؟
خدایی ناراحت نمیشی؟؟
احساس اضافی بودن نمیکنی تو جمع؟؟
ات: مگه من امروز چیکار کردم که اینجوری داری میگی چطوری رفتار کردم؟؟
تهیونگ: تو و یونا فقط با جونگ کوک حرف میزدید و میخندیدین! ... در ضمنی که این قرار بود فقط یه ملاقات کوچیک باشه و تموم بشه بره که شما ها ادامه دادین.... اوکی! هیچ اشکالی نداره ولی از اولش اگه بهم میگفتید اضافی ام گورمو گم کنم برم بلکه راحت تر باشید بهتر بود تا اینکه مثل سگ بهم بی محلی کنید!
من انتظار ندارم که بیای بچسبی بهم و فقط با من باشی.... فقط میخوام یکمم احترام بزاری در حق من!
حالا من با یونا و جونگ کوک کاری ندارم.... تو بینشون برام مهم تری بودی و فکر میکردم برات مهمم ولی اشتباه میکردم!
ات: این حرفو نزن لعنتییی "سرشو با چشمای اشکی بالا اورد و با صدای بغضی گفت"
ات: وقتی چیزی رو نمیدونی زود قضاوت نکن!
من فقط...
تهیونگ: تو چی؟؟ هاااا تو چی؟؟
آخه یه بهونه و مشکل دیگه ام داریم ما!
اونم اینکه تو نمیتونی باهام رو راست باشی...
پس از من بکش بیرون اوکی؟
ات: ولی تهیونگ من دو...
تهیونگ: من تهیونگ نیستم.... من بادیگاردتم!
داداشت یا پسر خالت نیستم بخوای اینجوری صدام کنی!
حرفی دیگه نمیخوام بشنوم... شبت بخیر
"از کنار ات رد شد و رفت اتاقش"
"ات بدجوری دلش شکست و بدو بدو رفت تو عمارت و رفت تو اتاق و در رو محکم بست و نشست پشت در و بغضش ترکید و شروع به گریه کردن کرد.... اون می خواست بهش بگه که دوسش داره ولی بازم نتونست! "
از زبان ا/ت
"شاید واقعا راست میگه!
من یه احمقم که نمیتونم حرفامو درست به زبون بیارم و باعث میشه بدتر گند کاری کنم!
امروز زیادی بهش بی محلی کردم
اون راست میگه!
من واقعا بی عرضه و بی لیاقت ام
ادامه اش تو کامنتا
(𝐏𝐚𝐫𝐭 56)
ات: حرفات اینو میگن.... اون حرفایی که تو ماشین زدی.... منظور به این بود که تو از من متنفری "سرشو انداخت پایین" میشه دلیلشو بدونم؟ مگه من چیکار کردم که از من بدت میاد؟
تهیونگ: "موهاشو مالید و نفس عمیقی کشید گفت" هوففف ببین ات.... تو فک کنم منظور حرفامو بد برداشت کردی... من هیچ وقت ازت متنفر نبودم و نخواهم بود.... فقط امروز نشون دادی که من برات ارزش قائل نیستم یزره... پس منم همین رفتارای خودتو باهات انجام میدم تا بفهمی حسش چه درد بدیه!
تو امروز جوری رفتار میکردی که انگار اصلا من وجود خارجی بینتون ندارم!
تو جای من باشی چیکار میکنی؟
خدایی ناراحت نمیشی؟؟
احساس اضافی بودن نمیکنی تو جمع؟؟
ات: مگه من امروز چیکار کردم که اینجوری داری میگی چطوری رفتار کردم؟؟
تهیونگ: تو و یونا فقط با جونگ کوک حرف میزدید و میخندیدین! ... در ضمنی که این قرار بود فقط یه ملاقات کوچیک باشه و تموم بشه بره که شما ها ادامه دادین.... اوکی! هیچ اشکالی نداره ولی از اولش اگه بهم میگفتید اضافی ام گورمو گم کنم برم بلکه راحت تر باشید بهتر بود تا اینکه مثل سگ بهم بی محلی کنید!
من انتظار ندارم که بیای بچسبی بهم و فقط با من باشی.... فقط میخوام یکمم احترام بزاری در حق من!
حالا من با یونا و جونگ کوک کاری ندارم.... تو بینشون برام مهم تری بودی و فکر میکردم برات مهمم ولی اشتباه میکردم!
ات: این حرفو نزن لعنتییی "سرشو با چشمای اشکی بالا اورد و با صدای بغضی گفت"
ات: وقتی چیزی رو نمیدونی زود قضاوت نکن!
من فقط...
تهیونگ: تو چی؟؟ هاااا تو چی؟؟
آخه یه بهونه و مشکل دیگه ام داریم ما!
اونم اینکه تو نمیتونی باهام رو راست باشی...
پس از من بکش بیرون اوکی؟
ات: ولی تهیونگ من دو...
تهیونگ: من تهیونگ نیستم.... من بادیگاردتم!
داداشت یا پسر خالت نیستم بخوای اینجوری صدام کنی!
حرفی دیگه نمیخوام بشنوم... شبت بخیر
"از کنار ات رد شد و رفت اتاقش"
"ات بدجوری دلش شکست و بدو بدو رفت تو عمارت و رفت تو اتاق و در رو محکم بست و نشست پشت در و بغضش ترکید و شروع به گریه کردن کرد.... اون می خواست بهش بگه که دوسش داره ولی بازم نتونست! "
از زبان ا/ت
"شاید واقعا راست میگه!
من یه احمقم که نمیتونم حرفامو درست به زبون بیارم و باعث میشه بدتر گند کاری کنم!
امروز زیادی بهش بی محلی کردم
اون راست میگه!
من واقعا بی عرضه و بی لیاقت ام
ادامه اش تو کامنتا
۱۰.۰k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.