وقتی عاشقت شد...
وقتی عاشقت شد...
*پارت11* {فیک}
بچه ها عکس لباس خواباشونو میزارم🌹
ادمین:و شب را به خوشی تموم کردن اره همونجوری😶میدونی دیگه...
*پرش زمانی صبح*
ا/ت: با شکم درد پاشدم دیدم ته یونگ داره میره.
ته یونگ:بلند شدی؟ ( نه خوابید 😂)
ا/ت:سرشو تکون داد به نشونه اره.
ته یونگ:عشقم من امروز ساعت8 رانندمو میفرستم دنبالت با هم بریم بیرون.
ا/ت:باش. تهیونگ
تهیونگ:بله
ا/ت:میشه لطفا فقط به خاطر من
تهیونگ:حرفتو بزن.
ا/ت:باش( خنده) پدر سورنا رو ببخشی (کیوت)
تهیونگ:فقط بعد خاطر میبخشمش.
ا/ت:مرسیییییییییییی تهیونگ خیلی دوست دارم
تهیونگ:منم دوست دارم. من دیگه میرم مواظب خودت باش برای ساعت 8اماده باش
ا/ت:باش خدافظ.
[رفت]
ا/ت:تصمیم گرفتن گرفتم چون تهیونگ بخشیدش به سورنا زنک زنگ بزنم بگم.
*شروع تماس*
ا/ت:الو کجایی بی معرفت ها میدونی چقدر دلم برات تنگ شد میدونی
سورنا:ا/ت بخدا خواستم بهت زنک زنگ بزنم
ا/ت:باش حالا بابا
سورنا:خب چی خواستی بگی
ا/ت:همه چیو براش توضیح دادم.....
سورنا:یعنی تو تهیونگ الان باهم دوستید ؟( تعجب )
ا/ت:اره دیگه بابا
سورنا :من دیگه حرفی ندارم تو الان با یه مافیا دوستی
ا/ت:وای وای بسه کشتیم ده بار پرسیدی نمیزاری موضوع اصلی رو بگم که
سورنا :باش بگو
ا/ت:من به تهیونگ گفتم که شما دیگه قرض نداشته باشین
سورنا:خب اون چس گفت؟
ا/ت:گفت :باش
سورنا:واقعا میگی واقعا که دوست خودمی.
ا/ت:باش حالا توهم. تهیونگ میخواد ساعت 8بیاد دنبالم باهم بریم بیرون
سورنا:عه
ا/ت:اره
سورنا:پس من دیگه برم که تو بری اماده شی
ا/ت:باش خدافظ
سورنا: خدافظ
*پایان تماس*
ا/ت:رفتم پایین صبحونمو خوردم نشستم رو مبل فیلممو نگاه کردم
*دوساعت بعد*
ا/ت:فیلم تموم شد به خودم اومدم دیدم ساعت 6 سریع به خودم اومدم رفتم بالا یه دوش ده مینی گرفتن اومدم بیرون روتین پوستیمو انجام دادم ساعت 7 شد لباسمو روتخت گذاشتم.
اسلاید سوم بعد لباس ا/ت
رفتم موهامو درست کردم.
تهیونگ:کوک... کوک( داد)
کوک:چته بابا
تهیونگ:امشب میخوام از ا/ت خاستگاری کنم
کوک:خب
تهیونگ:میتونی بری دنبال سورنا
کوک:ها چی سورنا همون...
تهیونگ:اره همون ا/ت اصرار کرد ببخشمش
کوک:تهیونگ این دختره خیلی روت تاثیر گذاشته
تهیونگ:گمشو میری دنبالش یا بگم یکی از راننده هام بره دنبالش.
کوک:باش بابا میرم
تهیونگ:خوبه برو
کوک:باش خدافظ
تهیونگ:( سرشو تکون داد).
ا/ت:موهامو درست کردم لباسمو پوشیدم . رفتم پایین نشستم رو مبل. تا تهیونگ بیاد.
کوک:رفتم دنبال سورنا.
(دینگ دینگ)مثلا زنگ در🤐
*پارت11* {فیک}
بچه ها عکس لباس خواباشونو میزارم🌹
ادمین:و شب را به خوشی تموم کردن اره همونجوری😶میدونی دیگه...
*پرش زمانی صبح*
ا/ت: با شکم درد پاشدم دیدم ته یونگ داره میره.
ته یونگ:بلند شدی؟ ( نه خوابید 😂)
ا/ت:سرشو تکون داد به نشونه اره.
ته یونگ:عشقم من امروز ساعت8 رانندمو میفرستم دنبالت با هم بریم بیرون.
ا/ت:باش. تهیونگ
تهیونگ:بله
ا/ت:میشه لطفا فقط به خاطر من
تهیونگ:حرفتو بزن.
ا/ت:باش( خنده) پدر سورنا رو ببخشی (کیوت)
تهیونگ:فقط بعد خاطر میبخشمش.
ا/ت:مرسیییییییییییی تهیونگ خیلی دوست دارم
تهیونگ:منم دوست دارم. من دیگه میرم مواظب خودت باش برای ساعت 8اماده باش
ا/ت:باش خدافظ.
[رفت]
ا/ت:تصمیم گرفتن گرفتم چون تهیونگ بخشیدش به سورنا زنک زنگ بزنم بگم.
*شروع تماس*
ا/ت:الو کجایی بی معرفت ها میدونی چقدر دلم برات تنگ شد میدونی
سورنا:ا/ت بخدا خواستم بهت زنک زنگ بزنم
ا/ت:باش حالا بابا
سورنا:خب چی خواستی بگی
ا/ت:همه چیو براش توضیح دادم.....
سورنا:یعنی تو تهیونگ الان باهم دوستید ؟( تعجب )
ا/ت:اره دیگه بابا
سورنا :من دیگه حرفی ندارم تو الان با یه مافیا دوستی
ا/ت:وای وای بسه کشتیم ده بار پرسیدی نمیزاری موضوع اصلی رو بگم که
سورنا :باش بگو
ا/ت:من به تهیونگ گفتم که شما دیگه قرض نداشته باشین
سورنا:خب اون چس گفت؟
ا/ت:گفت :باش
سورنا:واقعا میگی واقعا که دوست خودمی.
ا/ت:باش حالا توهم. تهیونگ میخواد ساعت 8بیاد دنبالم باهم بریم بیرون
سورنا:عه
ا/ت:اره
سورنا:پس من دیگه برم که تو بری اماده شی
ا/ت:باش خدافظ
سورنا: خدافظ
*پایان تماس*
ا/ت:رفتم پایین صبحونمو خوردم نشستم رو مبل فیلممو نگاه کردم
*دوساعت بعد*
ا/ت:فیلم تموم شد به خودم اومدم دیدم ساعت 6 سریع به خودم اومدم رفتم بالا یه دوش ده مینی گرفتن اومدم بیرون روتین پوستیمو انجام دادم ساعت 7 شد لباسمو روتخت گذاشتم.
اسلاید سوم بعد لباس ا/ت
رفتم موهامو درست کردم.
تهیونگ:کوک... کوک( داد)
کوک:چته بابا
تهیونگ:امشب میخوام از ا/ت خاستگاری کنم
کوک:خب
تهیونگ:میتونی بری دنبال سورنا
کوک:ها چی سورنا همون...
تهیونگ:اره همون ا/ت اصرار کرد ببخشمش
کوک:تهیونگ این دختره خیلی روت تاثیر گذاشته
تهیونگ:گمشو میری دنبالش یا بگم یکی از راننده هام بره دنبالش.
کوک:باش بابا میرم
تهیونگ:خوبه برو
کوک:باش خدافظ
تهیونگ:( سرشو تکون داد).
ا/ت:موهامو درست کردم لباسمو پوشیدم . رفتم پایین نشستم رو مبل. تا تهیونگ بیاد.
کوک:رفتم دنبال سورنا.
(دینگ دینگ)مثلا زنگ در🤐
۵.۷k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.