پارت چهارم
پارت چهارم
کوک: هلش دادم و دستش رو گرفتم که نیفته
ات:چرا این طوری کردی
کوک: اگه این کار رو نمیکردم شایع میشد الانم صد نفر پایین منتظرم هستن
ات:خوش به حالت کوک تو به راحتی بدون زور سفر میری ولی من به زور
کوک :ام فکر کنم من و تو ی جا میخوایم بریم توهم امریکا میخوای بری
ات:ای وای مامان و بابا دست کوک رو گرفتم فرار کردیم تا از جلو چشمشون غیب شدیم
کوک :چرا دستم رو گرفتی و کشوندیم تا اینجا
ات : هی هی هیچی نگو الان بد بخت میشم(با نفس نفس زدن)
کوک: بگیر این آب رو بخور بعد برام توضیح بده
ات :نه نه خودم دارم ممنون
کوک : حالا بهتری
ات:اره
کوک:پس توضیح بده
ات:باشه ببین مامان و بابام قرار بود که منو بفرستن امریکا برای ازدواج
کوک:وا مگه پسرای اینجا چشونه
ات :همین رو بگو
خب منم نقشه کشیدم بعد از اینکه اونا از فرودگاه رفتن برم خون یکی از دوستام که شما اقای جعون نقشم رو خراب کردی
کوک :پاشو بریم الان پروازت دیر میشه
ات من قرار نیست برم
کوک: حتی اگر من با هات باشم
ات :چی چی
کوک: هلش دادم و دستش رو گرفتم که نیفته
ات:چرا این طوری کردی
کوک: اگه این کار رو نمیکردم شایع میشد الانم صد نفر پایین منتظرم هستن
ات:خوش به حالت کوک تو به راحتی بدون زور سفر میری ولی من به زور
کوک :ام فکر کنم من و تو ی جا میخوایم بریم توهم امریکا میخوای بری
ات:ای وای مامان و بابا دست کوک رو گرفتم فرار کردیم تا از جلو چشمشون غیب شدیم
کوک :چرا دستم رو گرفتی و کشوندیم تا اینجا
ات : هی هی هیچی نگو الان بد بخت میشم(با نفس نفس زدن)
کوک: بگیر این آب رو بخور بعد برام توضیح بده
ات :نه نه خودم دارم ممنون
کوک : حالا بهتری
ات:اره
کوک:پس توضیح بده
ات:باشه ببین مامان و بابام قرار بود که منو بفرستن امریکا برای ازدواج
کوک:وا مگه پسرای اینجا چشونه
ات :همین رو بگو
خب منم نقشه کشیدم بعد از اینکه اونا از فرودگاه رفتن برم خون یکی از دوستام که شما اقای جعون نقشم رو خراب کردی
کوک :پاشو بریم الان پروازت دیر میشه
ات من قرار نیست برم
کوک: حتی اگر من با هات باشم
ات :چی چی
۷۹۲
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.