دریای طوفانی/پارت۲۵

پرش زمانی(درحال رفتن به هتل)
راوی؛جیمین کلید اتاقشونو گرفت وباهم رفتن بالا
طبقه ی ۵ رزی حالش بد شد وافتاد اما از هوش نرفت جیسو سریع گرفتش نذاشت سرش به زمین بخوره به جیمین گفت سریع قرصشو بده
رزی: خیلی.........خیلی........درد میکنه....(با بی حالی)
جیسو:اینو زود بخور....حالت بهتر میشه
جیمین:آبجی....چیشدی یهو
رزی:دستمو بگیر...... تا بلند شم
راوی؛رزی به سختی داشت راه میرفت.... رفتن داخل اتاق روی تخت گذاشتنش وهمون موقع خوابش برد جیسو دید که داخل خواب گریه میکرد ولی این موضوعو به جیمین نگفت چون نمیخواست بیشتر از این ناراحتش کنه......جیسو دلش برای مامانش ونامجون تنگ شده بود با اینکه فقط چند ساعته که ازشون جداشده....جیمین رفت تایه دوش بگیره وقتی برگشت دید جیسو رو مبل نشسته و حسابی تو فکر غرق شده جوری که حتی متوجه جیمین نشد..!

جیمین:به چی فکر میکنی؟؟؟؟؟
جیسو:توکی اومدی اینجا...... مگه نرفتی حموم؟!؟!!
جیمین:چنددقیقس بهت زل زدم ولی میبینم خیلی غرق فکری
جیسو:داشتم به آیندمون فکر میکردم‌‌‌.......که قراره چی بشه آخرش.....
جیمین:به خاطر شوگاعه درسته؟؟!!
جیسو:تاحدودی آره.....قبلا به عنوان یه آیدل خوب بهش نگاه میکردم اما الان دیگه به چشم یه......





ادامه داره.............

پارت بعد شرط داره.....۵تا لایک ۵تا کامنت