شروعش قهوه بود☕🤎p3
ویو مینجی
خیلی خوشحال بودم بلاخره دارم میرم پیش جیمین گروهشون هم ندیدم بلاخره میخوام از نزدیک ببینم تازه یکی از عضو گروهشون اومده بود کافه همون پسره(پارت ۱)من الان خودم یه کافه دارم ایو شده دوست جون جونیم منم یه گربه خریدم خیلی خوشگله اسمش پشمکه منو ایو کافه رو شریکی گرفتیم اما دوتامون توش کار میکنیم به عنوان لیدر ساعت ۵عصر بلیط داریم الان ساعت ۳ با ایو کم کم باید اماده شیم آیو: مینجی خیلی ذوق دارم میخوام بی تی اس رو ببینن جیغغغ وایی فکر کن جیمین برادرت باشه جیغغ مینجی: نفس بگیر منم خیلی ذوق دارم حالا اماده شو که بریم ایو: باشه
رفتم یه دوش گرفتم اومدم موهام رو خشک کردم از بالا گوجه ای بستم یه لباس خوشگل پوشیدم رفتم تو حال
ویو ایو
رفتم تو اتاقم صبح دوش گرفتم نیاز به دوش نبود موهام رو شلاقی کردم یه لباس خوب پوشیدم رفتم تو حال مینجی: تاکسی بگیر بریم ایو: خودمون که ماشین داریم مینجی: تو راضی هستی ماشینمون تو فردگاه بمونه ایو: نه مینجی: پس تاکسی بگیر (۴ساعت بعد کره) داخل فرودگاه منتظر اعضا بودیم که جیمین با بادیگارداش گفت: مینجی و پرید بغلم کلی بغلش کردم گفت: جیمینااا اعضای دیکه اومدن بهم سلام کردن جیمین: مینجی ایو بیایید سوار ماشین شید بریم مینجی ایو: باشه نامجون: جیمین ایو هم خواهرته جیمین: نه دوست خواهرمه جونگ کوک: مینجی چند سالته؟ مینجی: ۲۶ تهیونگ: بچه ها بریم الاناست که ارمی ها بریزن رو سرمون جی هوپ: اره وقت واسه حرف زدن زیاده ایو دم گوش مینجی: مینجی ما الان کجا باید بریم؟ هتل؟ مینجی: جیمین اسم هتلی که میخواییم بریم چیه؟جین: هتل؟ امکان نداره اجازه بدم بلاخره یه ورلد واید بیوتی مثل خودم پیدا کردم همه: 😂 جونگ کوک: اره موافقم میتونید داخل خونه مشترکمون باشیم اگر شما مشکلی ندارید یونگی: منم مشکلی ندارم اگر خواهرت دست پختش خوبه جیمین: نخوردی دست پختاش رو تهیونگ: راست میگه یبار اول دبیو یه دوکبوکی(غذای کره ای) درست کرده بود که انگشتاتم میخوردی مینجی: مگه توهم ازش خوردی جیمین: اره بابا این بوی غذا بیاد هرجا باشه خودشو سریع میرسونه همه به جز تهیونگ: 😂تهیونگ: 😑 جی هوپ: حالا میشه بریم خونه هوا گرمه یونگی: منم خوابم میاد بقیه ی اعضا به جز نامجون: منم گشنمه نامجون: وای بچه ها مثلا مهمون داریم، شما بفرماید تو ماشین آرمی: جیمین اوپا رو بهمون پس بده جیمین: ارمی ها خواهرمه و همینطور خواهر شوهر شما آرمی ها😉ارمی ها: جیغغغ ببخشید خواهر شوهر لطفا با ما مهربون باش مینجی: باشه حتما بخواطر ابن حرف جیمین کلی خجالت کشیدم جای اون سریع هم یه پس گردنی بهش زدم گفت: چرا میزنی اعضا گفتن: حقته این همه مارو میزنی یکی هم باید تو رو بزنه
خیلی خوشحال بودم بلاخره دارم میرم پیش جیمین گروهشون هم ندیدم بلاخره میخوام از نزدیک ببینم تازه یکی از عضو گروهشون اومده بود کافه همون پسره(پارت ۱)من الان خودم یه کافه دارم ایو شده دوست جون جونیم منم یه گربه خریدم خیلی خوشگله اسمش پشمکه منو ایو کافه رو شریکی گرفتیم اما دوتامون توش کار میکنیم به عنوان لیدر ساعت ۵عصر بلیط داریم الان ساعت ۳ با ایو کم کم باید اماده شیم آیو: مینجی خیلی ذوق دارم میخوام بی تی اس رو ببینن جیغغغ وایی فکر کن جیمین برادرت باشه جیغغ مینجی: نفس بگیر منم خیلی ذوق دارم حالا اماده شو که بریم ایو: باشه
رفتم یه دوش گرفتم اومدم موهام رو خشک کردم از بالا گوجه ای بستم یه لباس خوشگل پوشیدم رفتم تو حال
ویو ایو
رفتم تو اتاقم صبح دوش گرفتم نیاز به دوش نبود موهام رو شلاقی کردم یه لباس خوب پوشیدم رفتم تو حال مینجی: تاکسی بگیر بریم ایو: خودمون که ماشین داریم مینجی: تو راضی هستی ماشینمون تو فردگاه بمونه ایو: نه مینجی: پس تاکسی بگیر (۴ساعت بعد کره) داخل فرودگاه منتظر اعضا بودیم که جیمین با بادیگارداش گفت: مینجی و پرید بغلم کلی بغلش کردم گفت: جیمینااا اعضای دیکه اومدن بهم سلام کردن جیمین: مینجی ایو بیایید سوار ماشین شید بریم مینجی ایو: باشه نامجون: جیمین ایو هم خواهرته جیمین: نه دوست خواهرمه جونگ کوک: مینجی چند سالته؟ مینجی: ۲۶ تهیونگ: بچه ها بریم الاناست که ارمی ها بریزن رو سرمون جی هوپ: اره وقت واسه حرف زدن زیاده ایو دم گوش مینجی: مینجی ما الان کجا باید بریم؟ هتل؟ مینجی: جیمین اسم هتلی که میخواییم بریم چیه؟جین: هتل؟ امکان نداره اجازه بدم بلاخره یه ورلد واید بیوتی مثل خودم پیدا کردم همه: 😂 جونگ کوک: اره موافقم میتونید داخل خونه مشترکمون باشیم اگر شما مشکلی ندارید یونگی: منم مشکلی ندارم اگر خواهرت دست پختش خوبه جیمین: نخوردی دست پختاش رو تهیونگ: راست میگه یبار اول دبیو یه دوکبوکی(غذای کره ای) درست کرده بود که انگشتاتم میخوردی مینجی: مگه توهم ازش خوردی جیمین: اره بابا این بوی غذا بیاد هرجا باشه خودشو سریع میرسونه همه به جز تهیونگ: 😂تهیونگ: 😑 جی هوپ: حالا میشه بریم خونه هوا گرمه یونگی: منم خوابم میاد بقیه ی اعضا به جز نامجون: منم گشنمه نامجون: وای بچه ها مثلا مهمون داریم، شما بفرماید تو ماشین آرمی: جیمین اوپا رو بهمون پس بده جیمین: ارمی ها خواهرمه و همینطور خواهر شوهر شما آرمی ها😉ارمی ها: جیغغغ ببخشید خواهر شوهر لطفا با ما مهربون باش مینجی: باشه حتما بخواطر ابن حرف جیمین کلی خجالت کشیدم جای اون سریع هم یه پس گردنی بهش زدم گفت: چرا میزنی اعضا گفتن: حقته این همه مارو میزنی یکی هم باید تو رو بزنه
۵.۹k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.