🌘✨Flying without wings✨🌒
🌘✨Flying without wings✨🌒
💔The third part💔
با دیدن عموی نایون جیغی آروم کشیدم و گفتم
+آجوشبیییی
~ا.ت من آجوشی نیستم فرزندم
خوشحال بودم از دیدن پارک سو جون
سو جون عموی نایون بود که پنج سال ازمون بزرگتر بود و خب من اونو مث داداشم میدیدم
محکم پریدم بغلش که دستش رو دورم حلقه کرد
~دلت برا اورابونیت تنگ نشده بود؟
+خنده ایی کردم و گفتم خیلی بیشتر از چیزی که فک کنی داداشی
~خواه...
صدای داد نایون اومد
#خیلی بیشوریننن همو بغل کردین بعد من نگران سر این عوضی بودم دوتاتون برین بمیرین تف به من که به سو جون برای سوپرایز کردنت کمک کردم
+~نایونااااا
بعد از خندیدن به سمت ماشین حرکت کردیم که سوجون گفت باید یه جای دیگه هم بریم و پیچید بنظرم این راه کمپانی بود
+کجا داریم میریم اجوشی؟
~داریم میریم یکی از دوستام رو برداریم
ساکت نشستم و دیگه مطمئن شدم داریم میریم کمپانی بیگ هیت
جلوی کمپانی توقف کردیم که سو جون ماسک زد و رفت بیرون....
ببخشید دیروز پارت نذاشتم 🥺🥺
(انگار کسی رمانمو میخونه)
💔The third part💔
با دیدن عموی نایون جیغی آروم کشیدم و گفتم
+آجوشبیییی
~ا.ت من آجوشی نیستم فرزندم
خوشحال بودم از دیدن پارک سو جون
سو جون عموی نایون بود که پنج سال ازمون بزرگتر بود و خب من اونو مث داداشم میدیدم
محکم پریدم بغلش که دستش رو دورم حلقه کرد
~دلت برا اورابونیت تنگ نشده بود؟
+خنده ایی کردم و گفتم خیلی بیشتر از چیزی که فک کنی داداشی
~خواه...
صدای داد نایون اومد
#خیلی بیشوریننن همو بغل کردین بعد من نگران سر این عوضی بودم دوتاتون برین بمیرین تف به من که به سو جون برای سوپرایز کردنت کمک کردم
+~نایونااااا
بعد از خندیدن به سمت ماشین حرکت کردیم که سوجون گفت باید یه جای دیگه هم بریم و پیچید بنظرم این راه کمپانی بود
+کجا داریم میریم اجوشی؟
~داریم میریم یکی از دوستام رو برداریم
ساکت نشستم و دیگه مطمئن شدم داریم میریم کمپانی بیگ هیت
جلوی کمپانی توقف کردیم که سو جون ماسک زد و رفت بیرون....
ببخشید دیروز پارت نذاشتم 🥺🥺
(انگار کسی رمانمو میخونه)
۲.۵k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.