cute lover
پارت ۲۰
ویو مینهو
وایسا ببینم من چم شده؟ از دیشب وقتی جیسونگ رو میبینم از این حرفا میزنم و یه حس......نه نه ساکت شو.
جیسونگ: مینهو
مینهو: هوم؟
جیسونگ: من دیگه برم خونم
مینهو: الان میری؟
جیسونگ: اوهوم خیلی زحمتت دادم
مینهو: زحمت چیه
جیسونگ: نه دیگه برم
مینهو: باشه
جیسونگ: خدافظ!
مینهو: خدافظ!
جیسونگ رفت. رفتم نشستم رو مبل و تلویزیون رو روشن کردن و همینطور کانال هارو عوض میکردم. نمیتونستم از فکر جیسونگ در بیام. واقعا چم شده؟ حس میکنم جدی جدی عاشقش شدم.....ولی آخه من؟ من هیچوقت نمیتونستم عاشق یه دختر شم بعد الان عاشق یه پسر شدم؟ نمیتونم قبول کنم....نمیتونم. ولی اخه وقتی میبینمش یا کنارشم ، حس خیلی خوبی دارم ، یه حسی مثل آرامش. وقتی کنارشم انگار خوشحال ترینم. یعنی ممکنه اونم یه همچین حسی بهم داشته باشه؟ الان واقعا گیجم.
ویو جیسونگ
رسیدم خونه و خودمو انداختم رو مبل. دیشب واقعا خیلی خوش گذشت. کاش همیشه انقدر بهم خوش بگذره. مینهو یه مدته حس میکنم مهربون تر شده. شاید بوده من متوجش نشده بودم یا چون تازه باهاش صمیمی شدم.
اون خیلی باحاله واقعا دوست خوبیه. خیلی هم مهربون و همیشه سعی میکنه به دوستاش کمک کنه. اون واقعا خیلی جذابه......وایسا چی؟ چرا به نظرم اون جذابه؟ دیگه دارم زیاد پیش میرم.
ویو بعد از ظهر
ویو جیسونگ
ساعت ۵عه. بزار زنگ بزنم مینهو ببنیم الان بریم.
جیسونگ: الو مینهو
مینهو: الو جیسونگ، چیشده؟
جیسونگ: خواستم بگم حوصله ام سر رفته میشه همین الان بریم بیرون؟
مینهو: اره بریم ، نیم ساعت دیگه بیا پایین.
جیسونگ: باشه
آماده شدم و رفتم پایین. بعد چند دقیقه مینهو هم اومد.
جیسونگ: سلامم!
مینهو: سلامم! خب کجا بریم؟
ویو مینهو
وایسا ببینم من چم شده؟ از دیشب وقتی جیسونگ رو میبینم از این حرفا میزنم و یه حس......نه نه ساکت شو.
جیسونگ: مینهو
مینهو: هوم؟
جیسونگ: من دیگه برم خونم
مینهو: الان میری؟
جیسونگ: اوهوم خیلی زحمتت دادم
مینهو: زحمت چیه
جیسونگ: نه دیگه برم
مینهو: باشه
جیسونگ: خدافظ!
مینهو: خدافظ!
جیسونگ رفت. رفتم نشستم رو مبل و تلویزیون رو روشن کردن و همینطور کانال هارو عوض میکردم. نمیتونستم از فکر جیسونگ در بیام. واقعا چم شده؟ حس میکنم جدی جدی عاشقش شدم.....ولی آخه من؟ من هیچوقت نمیتونستم عاشق یه دختر شم بعد الان عاشق یه پسر شدم؟ نمیتونم قبول کنم....نمیتونم. ولی اخه وقتی میبینمش یا کنارشم ، حس خیلی خوبی دارم ، یه حسی مثل آرامش. وقتی کنارشم انگار خوشحال ترینم. یعنی ممکنه اونم یه همچین حسی بهم داشته باشه؟ الان واقعا گیجم.
ویو جیسونگ
رسیدم خونه و خودمو انداختم رو مبل. دیشب واقعا خیلی خوش گذشت. کاش همیشه انقدر بهم خوش بگذره. مینهو یه مدته حس میکنم مهربون تر شده. شاید بوده من متوجش نشده بودم یا چون تازه باهاش صمیمی شدم.
اون خیلی باحاله واقعا دوست خوبیه. خیلی هم مهربون و همیشه سعی میکنه به دوستاش کمک کنه. اون واقعا خیلی جذابه......وایسا چی؟ چرا به نظرم اون جذابه؟ دیگه دارم زیاد پیش میرم.
ویو بعد از ظهر
ویو جیسونگ
ساعت ۵عه. بزار زنگ بزنم مینهو ببنیم الان بریم.
جیسونگ: الو مینهو
مینهو: الو جیسونگ، چیشده؟
جیسونگ: خواستم بگم حوصله ام سر رفته میشه همین الان بریم بیرون؟
مینهو: اره بریم ، نیم ساعت دیگه بیا پایین.
جیسونگ: باشه
آماده شدم و رفتم پایین. بعد چند دقیقه مینهو هم اومد.
جیسونگ: سلامم!
مینهو: سلامم! خب کجا بریم؟
۸.۵k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.