دوست پسره soft ادامه9
دوست پسره من***ادامه 9
ویو کارا: اصلا از ته قلبم نمیخواستم به ا/ت دروغ بگم ولی تنها راهه رفتن پیشه کوک و صحبت کردن باهاش همین بود.داشتم گوشیمو میزاشتم تو کیفمو تا همون 2 دیقه ا/ت هزارتا جوک گفت داشتم جم میکردم که مثلا برم دستشویی که دیدم کوک و اون دختره(اسمه تانیا رو نمیدونه*)دقیقا 2 تا میز اونورترن. و البته کوک از قصد اونجا نشسته بود تا مراقبه ا/ت باشه چون واقعا خیلیییییییی جذاب شده بود .خلاصه داشتم از میزه کوکی رد میشدم که با دست فهموندم بیاد تو دستشویی
پایان ویو کارا**
ویو کوک:داشتم همنجوری مراسمو نظارت میکردم.با اینکه تانیارو اصن دوست نداشتم ولی وقتی میخندید و دست میزد واقعا خوشحال میشدم تو حاله خودم بودم که دیدم کارا از بغلم ردشدو دستشو اروم زد بع شونمو خودش رفت تو دبلیوسی پس منم یواکی پشته سرش رفتم
پایان ویو کوک**
کارا:سلام کوک
کوک:سلام خوبی کارا
کارا:مرسی خب بیا انقد رسمی حرف نزنیم.اوکی؟
کوک: اوک. خب بگووو. کارم داشتی؟
کارا: معلومه بیکار نبودم یه دختره حاملرو وسط عروسی اونم وسطه کلی پسرو مرد تنها بزارم که
کوک: چیییییییی؟ ا/ت جدی جدی حاملس؟
گایز پارته بعدی میشه 10
ویو کارا: اصلا از ته قلبم نمیخواستم به ا/ت دروغ بگم ولی تنها راهه رفتن پیشه کوک و صحبت کردن باهاش همین بود.داشتم گوشیمو میزاشتم تو کیفمو تا همون 2 دیقه ا/ت هزارتا جوک گفت داشتم جم میکردم که مثلا برم دستشویی که دیدم کوک و اون دختره(اسمه تانیا رو نمیدونه*)دقیقا 2 تا میز اونورترن. و البته کوک از قصد اونجا نشسته بود تا مراقبه ا/ت باشه چون واقعا خیلیییییییی جذاب شده بود .خلاصه داشتم از میزه کوکی رد میشدم که با دست فهموندم بیاد تو دستشویی
پایان ویو کارا**
ویو کوک:داشتم همنجوری مراسمو نظارت میکردم.با اینکه تانیارو اصن دوست نداشتم ولی وقتی میخندید و دست میزد واقعا خوشحال میشدم تو حاله خودم بودم که دیدم کارا از بغلم ردشدو دستشو اروم زد بع شونمو خودش رفت تو دبلیوسی پس منم یواکی پشته سرش رفتم
پایان ویو کوک**
کارا:سلام کوک
کوک:سلام خوبی کارا
کارا:مرسی خب بیا انقد رسمی حرف نزنیم.اوکی؟
کوک: اوک. خب بگووو. کارم داشتی؟
کارا: معلومه بیکار نبودم یه دختره حاملرو وسط عروسی اونم وسطه کلی پسرو مرد تنها بزارم که
کوک: چیییییییی؟ ا/ت جدی جدی حاملس؟
گایز پارته بعدی میشه 10
۲.۶k
۰۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.