شوهر سخت گیر من فصل دوم پارت 34
شوهر سخت گیر من فصل دوم
*قبل اینکه بخونی لایک کن و ترو خدا
لطفا کامنت زیاد نزارین باشه یه کامنت بسه*
ᴸᵃᵈʸ-ʲᵉᵒⁿʲᵏ
ᴾᵃʳᵗ : ³⁴
جونگ کوک نشست سر میز کنار ا.ت
پ« خوب اون قضیه یی خانواده ی کانگ
چیشد خبری هست
کوک« امروز راستو ریستش میکنم
پ« بهتره هر چه زودتر درستش کنی
و گرنه تمام اُبهت مون از بین میره
کوک« چشم
ا.ت:
اینا نمیدونن من چیکارا که نکردم تا اینا
بخوان کاری کنن من تمومش کردم همینه
الان باید به جنی پیام بدم که باید چیکار
کنه زود این قضیه تموم بشه بره پیکارش
ما هم یه نفس راحت بکشیم این
مشکلات ما که تمومی نداره اول رادیکا
بعد جنی
ا.ت« من دیگه صبحونه مو خوردم
ممنون من میرم جیسون تو ام بیا
جیسون« باشه
جیسون صبحونه شو تموم کرده بود
برای همین بهش گفتم بیاد
جیسون رو با خودم بردم حیاط
و رو تاب نشستیم
و به جنی پیام دادم
”سلام منم ا.ت به پدر شوهرت بگو اون
معامله ی اسلحه ها رو تا ساعت 4 ظهر
برگردونه و گرنه نمیتونه نوه شو ببینه“
کوک:
صبحونه مو خوردم و راه افتادم سمت
اتاق کارم به اتاق کارم رسیدم در رو
بستم و نشستم رو صندلی که گوانگ
اومد
گوانگ« رئیس میتونم بیام داخل
کوک« بیا
گوانگ« اطلاعات درباره ی خانواده ی
کانگ پیدا کردم
کوک« بگو
گوانگ« کانگ بزرگ همسرش مرده
یه پسره داره به اسم کانگ مینهو
و کانگ مینهو یه زن با بچه داره
الان زنش با بچش معلوم نیست کجان
کوک« او پس بچه داره، برو تحقیق کن
که زنش و بچش کین و کجان
گوانگ« چشم رئیس
گوانگ رفت و در رو بست من نشستم
با کارهای که در پیش دارم مشغول شدم
ا.ت:
به جنی پیام دادم و گوشیمو توی جیب
لباسم کردم به جیسون نگاه کردم انگار
ذهنش در گیر بود
ا.ت« جیسون عزیزم تو چه فکری
جیسون« خاله
ا.ت« جانم
جیسون« اون عمو لبتو بوسید
یا خدا این بچه، چه گیر داده
ا.ت« نه نه اینا رو ولش کنیم باشه
جیسون« اون عمو چی تو میشه
ا.ت« شوهرم
جیسون« میدونی مامانم کجاست
ا.ت« عزیزم من امروز تو رو میبرم
پیش مامانت ولی به کسی چیزی نگی
جیسون« باشه
ا.ت« ببینم تو خواهر یا برادر داری
جیسون« نه
ا.ت« دوست داری داشته باشی
جیسون« نه
ا.ت« چرا
جیسون« چون اونوقت دیگه به من زیاد
اهمیت نمیدن
ا.ت« ای جانم
جیسون« بچت کی بدنیا میاد
ا.ت« 8 ماه دیگه
جیسون« 8 ماه خیلیه
ا.ت« اره
لایک کن و گرنه حلالت نمیکنم
شرط:
کامنت بدون تکرار لطفا خواهش
میکنم تکراری نزارین
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
*قبل اینکه بخونی لایک کن و ترو خدا
لطفا کامنت زیاد نزارین باشه یه کامنت بسه*
ᴸᵃᵈʸ-ʲᵉᵒⁿʲᵏ
ᴾᵃʳᵗ : ³⁴
جونگ کوک نشست سر میز کنار ا.ت
پ« خوب اون قضیه یی خانواده ی کانگ
چیشد خبری هست
کوک« امروز راستو ریستش میکنم
پ« بهتره هر چه زودتر درستش کنی
و گرنه تمام اُبهت مون از بین میره
کوک« چشم
ا.ت:
اینا نمیدونن من چیکارا که نکردم تا اینا
بخوان کاری کنن من تمومش کردم همینه
الان باید به جنی پیام بدم که باید چیکار
کنه زود این قضیه تموم بشه بره پیکارش
ما هم یه نفس راحت بکشیم این
مشکلات ما که تمومی نداره اول رادیکا
بعد جنی
ا.ت« من دیگه صبحونه مو خوردم
ممنون من میرم جیسون تو ام بیا
جیسون« باشه
جیسون صبحونه شو تموم کرده بود
برای همین بهش گفتم بیاد
جیسون رو با خودم بردم حیاط
و رو تاب نشستیم
و به جنی پیام دادم
”سلام منم ا.ت به پدر شوهرت بگو اون
معامله ی اسلحه ها رو تا ساعت 4 ظهر
برگردونه و گرنه نمیتونه نوه شو ببینه“
کوک:
صبحونه مو خوردم و راه افتادم سمت
اتاق کارم به اتاق کارم رسیدم در رو
بستم و نشستم رو صندلی که گوانگ
اومد
گوانگ« رئیس میتونم بیام داخل
کوک« بیا
گوانگ« اطلاعات درباره ی خانواده ی
کانگ پیدا کردم
کوک« بگو
گوانگ« کانگ بزرگ همسرش مرده
یه پسره داره به اسم کانگ مینهو
و کانگ مینهو یه زن با بچه داره
الان زنش با بچش معلوم نیست کجان
کوک« او پس بچه داره، برو تحقیق کن
که زنش و بچش کین و کجان
گوانگ« چشم رئیس
گوانگ رفت و در رو بست من نشستم
با کارهای که در پیش دارم مشغول شدم
ا.ت:
به جنی پیام دادم و گوشیمو توی جیب
لباسم کردم به جیسون نگاه کردم انگار
ذهنش در گیر بود
ا.ت« جیسون عزیزم تو چه فکری
جیسون« خاله
ا.ت« جانم
جیسون« اون عمو لبتو بوسید
یا خدا این بچه، چه گیر داده
ا.ت« نه نه اینا رو ولش کنیم باشه
جیسون« اون عمو چی تو میشه
ا.ت« شوهرم
جیسون« میدونی مامانم کجاست
ا.ت« عزیزم من امروز تو رو میبرم
پیش مامانت ولی به کسی چیزی نگی
جیسون« باشه
ا.ت« ببینم تو خواهر یا برادر داری
جیسون« نه
ا.ت« دوست داری داشته باشی
جیسون« نه
ا.ت« چرا
جیسون« چون اونوقت دیگه به من زیاد
اهمیت نمیدن
ا.ت« ای جانم
جیسون« بچت کی بدنیا میاد
ا.ت« 8 ماه دیگه
جیسون« 8 ماه خیلیه
ا.ت« اره
لایک کن و گرنه حلالت نمیکنم
شرط:
کامنت بدون تکرار لطفا خواهش
میکنم تکراری نزارین
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
۱۰۷.۴k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.