ترش و شیرین پارت ۱۲
کوک : وزنت
خانم کیم : ۴۳
ویوی خانم کیم
بعد از این که وزنم رو گفتم یهو پاهام دیگه رو زمین نبود
ته : ع چقدر سبکی
خانم کیم: ا.ا ر ب باب
ته : ساکت
خانم کیم : چشم
کوک : واد فاز چی شد
ته : خفه
کوک : بای بای دیر برم خونه کتک می خورم
ته : برو برو تا جوآ نکشتت
کوک : اوکی رفتم رفتم
از دست ارباب پریدم که باز دوباره
ته : نپر پایین انقدر کتک خوردی توان راه رفتن رونداری
خانم کیم : اما ارباب من می توانم راه بر..
ته : بهت نگفتم به غیر چشم و بله چیز دیگه ای نگی
خانم کیم : بله گفتید
و ارباب منو برد و توی بوگاتی مشکی رنگش گذاشت
توی افکار خودم بودم که ارباب گفت
ته :
یه نیم ساعت دیگه بقیه ی پارت رو می زارم 😁
خانم کیم : ۴۳
ویوی خانم کیم
بعد از این که وزنم رو گفتم یهو پاهام دیگه رو زمین نبود
ته : ع چقدر سبکی
خانم کیم: ا.ا ر ب باب
ته : ساکت
خانم کیم : چشم
کوک : واد فاز چی شد
ته : خفه
کوک : بای بای دیر برم خونه کتک می خورم
ته : برو برو تا جوآ نکشتت
کوک : اوکی رفتم رفتم
از دست ارباب پریدم که باز دوباره
ته : نپر پایین انقدر کتک خوردی توان راه رفتن رونداری
خانم کیم : اما ارباب من می توانم راه بر..
ته : بهت نگفتم به غیر چشم و بله چیز دیگه ای نگی
خانم کیم : بله گفتید
و ارباب منو برد و توی بوگاتی مشکی رنگش گذاشت
توی افکار خودم بودم که ارباب گفت
ته :
یه نیم ساعت دیگه بقیه ی پارت رو می زارم 😁
۸.۸k
۱۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.