فصل2پارت82
سلام به همه شما خوشکلام اسلاید های پارت قبل نصف بعدیشونو بگم اول
لباس جیسو
لباس سانا
لباس رزی
لباس سوزی
لباس نایون
لباس سولی
لباس هانا
لباس امیلی
بریم سراغ پارت👇🏻Part82
f2
تهیونگ: لطفا دیگه با من از این شوخیا نکن
نانا: چرا ؟
تهیونگ: نزدیک بود سکته کنم
نانا: 😆
راوی: نانا و تهیونگ رفتن وسط تا برقصن
جیمین ویو: رفتم داخل سالن دیدم جنی با یه لباس عروسکی طوسی و صورتی پوشیده خیلی خوشکل شده اصلا دل ادمو میزد
جیمین : پرنسس افتخار میدن
جنی: هااااا !!!؟؟عه بله
راوی: جیمین دست جنی رو گرفت و برد وسط تا باهاش برقصه این وسط جین و کوک میمونن که نمیتونن برن پیش یونهی و جیسو تا بهشون بگن باهاشون برقصن
کوک: ( سرفه)
جیسو:😳
کوک: افتخار میدید ماد مازل
جیسو: من!!!!!
کوک ویو: ن پ عمم
کوک: بله اجازع هست
جیسو: عه بله
جین: پوفففف
یونهی: 🤨
جین: چیزه ....امممم چیز ....میشه بریم ....یعنی افتخار میدید
یونهی:😂
جین: چیز خنده داری گفتم😕🤔
یونهی:🤣 چرا په ته پته میکردی باشه قبول بیا بریم😊
جین:😅
راوی: همه رفتن رقصیدن بعد رقصیدن تهیونگ خیلی اروم پیشونی نانا رو بوسید وبعدش کوک تا تازه رقصیدنش با جیسو تموم شده بود جلوی جیسو زانو زد و حلقه در اورد
کوک: تاحالا به عشق اعتقاد نداشتم و میگفتم ادم باید واسه خودش زندگی کنه و ازدواج چیه این تا وقتی بود که تو رو ندیدم حاضری با من ازدواج کنی ؟
جیسو ویو: این چی میگه دارم خواب میبینم بغض داره خفم میکنه فکر کردم یه طرفس عشقم
جیسو: (گریه)
لباس جیسو
لباس سانا
لباس رزی
لباس سوزی
لباس نایون
لباس سولی
لباس هانا
لباس امیلی
بریم سراغ پارت👇🏻Part82
f2
تهیونگ: لطفا دیگه با من از این شوخیا نکن
نانا: چرا ؟
تهیونگ: نزدیک بود سکته کنم
نانا: 😆
راوی: نانا و تهیونگ رفتن وسط تا برقصن
جیمین ویو: رفتم داخل سالن دیدم جنی با یه لباس عروسکی طوسی و صورتی پوشیده خیلی خوشکل شده اصلا دل ادمو میزد
جیمین : پرنسس افتخار میدن
جنی: هااااا !!!؟؟عه بله
راوی: جیمین دست جنی رو گرفت و برد وسط تا باهاش برقصه این وسط جین و کوک میمونن که نمیتونن برن پیش یونهی و جیسو تا بهشون بگن باهاشون برقصن
کوک: ( سرفه)
جیسو:😳
کوک: افتخار میدید ماد مازل
جیسو: من!!!!!
کوک ویو: ن پ عمم
کوک: بله اجازع هست
جیسو: عه بله
جین: پوفففف
یونهی: 🤨
جین: چیزه ....امممم چیز ....میشه بریم ....یعنی افتخار میدید
یونهی:😂
جین: چیز خنده داری گفتم😕🤔
یونهی:🤣 چرا په ته پته میکردی باشه قبول بیا بریم😊
جین:😅
راوی: همه رفتن رقصیدن بعد رقصیدن تهیونگ خیلی اروم پیشونی نانا رو بوسید وبعدش کوک تا تازه رقصیدنش با جیسو تموم شده بود جلوی جیسو زانو زد و حلقه در اورد
کوک: تاحالا به عشق اعتقاد نداشتم و میگفتم ادم باید واسه خودش زندگی کنه و ازدواج چیه این تا وقتی بود که تو رو ندیدم حاضری با من ازدواج کنی ؟
جیسو ویو: این چی میگه دارم خواب میبینم بغض داره خفم میکنه فکر کردم یه طرفس عشقم
جیسو: (گریه)
۴.۱k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.