^لذت انتقام ^ ( port 10 )
^ لذت انتقام ^ ( 10 port )
* کوک ویو
تهیونگ کمکم کرد تا بشینم تو ماشین بعد چند ثانیه یک دختر رو آوردن تو ماشین ولی بیهوش بود .
کوک : عه وا این دختره ( بچم ذوق کرد 😍) هییی تهیونگ شی مگه تو نامزد نداری؟ زشته نکن ، اینو بده به من نامزدت مال خودت.
ته : ساکت شو جونگ کوک قرار نیست با این کاری بکنی .
کوک : منحرف بیشعور مگه من با دخترا کاری میکنم 😏
ته : ....😒
* رسیدن خونه *
کوک رفت تو اتاقش دوش گرفت بعد لباساش رو عوض کرد و اومد پایین . تهیونگ و جین با اون دختره توی حال روی کاناپه نشسته بودند.
کوک : وای چقدر سرم درد میکنه
ته : بالاخره از مستی در اومدی.
کوک : اوهومم ، این کیه؟
ته : این دختره یکم مشکوک میزد منم آوردمش تا ببینم کیه
کوک : واویلا تو هم که به همه ی عالم و آدم شک داریی .
* ویو هانول
همه جا تاریک بود فقط صدای چند تا مرد میومد که داشتن در مورد مشکوک بودن من حرف میزدن. فکر کنم به هوش اومدم . چشمام رو باز کردم دوتا کله اومدن جلو صورتم .انقدر ترسیدم یک جیغ بنفشششش کشیدم .
هانول : جیغغغغغغغغغغ ( جیغغع وای چه سم)
ته : وای کر شدم
جین : چه خبرته دختر جان؟
کوک : وات د فاز ؟
هانول : وای خب آدم میترسه وقتی چشماش رو باز میکنه دوتا کله میاد بالا سرش .
جین : ...🤔 ( بچم در فکر فرو رفت)
هانول : چرا منو آوردین اینجا؟ ( رو به کوک)
کوک :تهیونگ آوردت از خودش بپرس.
هانول : چرا منو آوردی اینجا ها؟( روربه جین)
جین : چرا به من میگی به تهیونگ بگو
هانول :بابا تهیونگ کدوم خریه ؟ ( داد)
ته : اولا صدات رو واسه من نبر بالا..😒
هانول : اگه ببرم چی میشه؟😏
ته : اون وقت میری زیر زمین 😏
هانول : ببند بابا جوجه 🐥 ، من میخوام برم خونه !
ته : بیا بریم
* یکم برام عجیب بود که چرا اگه میخواست من برم چرا اصلا آوردم اینجا . نکنه وقتی اینجا بودم باهام کاری کردن! ( نگرانی)
ته: بیا اینجا
هانول : ولی در خروجی اونجاست
ته : اول بیا اینجا
ادامه دارد......
* کوک ویو
تهیونگ کمکم کرد تا بشینم تو ماشین بعد چند ثانیه یک دختر رو آوردن تو ماشین ولی بیهوش بود .
کوک : عه وا این دختره ( بچم ذوق کرد 😍) هییی تهیونگ شی مگه تو نامزد نداری؟ زشته نکن ، اینو بده به من نامزدت مال خودت.
ته : ساکت شو جونگ کوک قرار نیست با این کاری بکنی .
کوک : منحرف بیشعور مگه من با دخترا کاری میکنم 😏
ته : ....😒
* رسیدن خونه *
کوک رفت تو اتاقش دوش گرفت بعد لباساش رو عوض کرد و اومد پایین . تهیونگ و جین با اون دختره توی حال روی کاناپه نشسته بودند.
کوک : وای چقدر سرم درد میکنه
ته : بالاخره از مستی در اومدی.
کوک : اوهومم ، این کیه؟
ته : این دختره یکم مشکوک میزد منم آوردمش تا ببینم کیه
کوک : واویلا تو هم که به همه ی عالم و آدم شک داریی .
* ویو هانول
همه جا تاریک بود فقط صدای چند تا مرد میومد که داشتن در مورد مشکوک بودن من حرف میزدن. فکر کنم به هوش اومدم . چشمام رو باز کردم دوتا کله اومدن جلو صورتم .انقدر ترسیدم یک جیغ بنفشششش کشیدم .
هانول : جیغغغغغغغغغغ ( جیغغع وای چه سم)
ته : وای کر شدم
جین : چه خبرته دختر جان؟
کوک : وات د فاز ؟
هانول : وای خب آدم میترسه وقتی چشماش رو باز میکنه دوتا کله میاد بالا سرش .
جین : ...🤔 ( بچم در فکر فرو رفت)
هانول : چرا منو آوردین اینجا؟ ( رو به کوک)
کوک :تهیونگ آوردت از خودش بپرس.
هانول : چرا منو آوردی اینجا ها؟( روربه جین)
جین : چرا به من میگی به تهیونگ بگو
هانول :بابا تهیونگ کدوم خریه ؟ ( داد)
ته : اولا صدات رو واسه من نبر بالا..😒
هانول : اگه ببرم چی میشه؟😏
ته : اون وقت میری زیر زمین 😏
هانول : ببند بابا جوجه 🐥 ، من میخوام برم خونه !
ته : بیا بریم
* یکم برام عجیب بود که چرا اگه میخواست من برم چرا اصلا آوردم اینجا . نکنه وقتی اینجا بودم باهام کاری کردن! ( نگرانی)
ته: بیا اینجا
هانول : ولی در خروجی اونجاست
ته : اول بیا اینجا
ادامه دارد......
۴.۹k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.