فقط برای تو P34
_قربونت برم؟...بیدار شو...
شستمت داریم میریم بیرون
+اوه اصلا نفهمیدم...
لباسامونو پوشیدیم و اومدیم بیرون...
_بریم خونه مامانتینا نایول و بیاریم؟...
+اوه اره...
رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت خونه مامانمینا .....
نایول اومد درو باز کرد و داشت گریه میکرد ،مامان بابام نبودن...صدای گریه های هانا داشت میومد و داد و بیداد جیمین....
+مامانی،دایی کجاست؟
○تو اتاقشونن
+ ته تو بیا جیمین و ببر...
در و باز کردم ....
@چرااا سوزوندیششش(داد)
×حواسم نبود(آروم و گریه)
و دیدم یه طرف صورت هانا قرمزه و لبش پاره شده و داره گریه میکنه!
+چرا داد و بیداد میکنی (داد)
برو بیرون ...زود
@اههه
هانا اومد تو بغلم و داشت گریه میکرد...
+چی شده عزیزم؟
×حواسم نبود هق کتی که از رئیس جمهور فرانسه هق هدیه گرفته بود چون درجه ی اتو بالا بود سوزوندم (گریه)
+اشکالی نداره.....گریه نکن....اون این وضعو سر صورتت آورده؟
ببین کنار لبت زخم شده؟
×ازش خیلی معذرت خواهی کردم ول....
+مهم نیست .....قربونت برم من ....
بغلش کردم و بعد از چند دقیقه ....رفتیم بیرون....جیمین و تهیونگ اونور رو میز ناهار خوری نشسته بودند ....من و هانا هم رو مبل نشسته بودیم..رفتم جعبه کمک های اولیه رو آوردم و با پنبه و بتادین گوشه لبش و ضد عفونی کردم
+هانا ...گریه نکن دیگه..
×ممنونم..
#رمان#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#کیدراما#کی_پاپ#کیپاپ#تهکوک#فیک#جیمین#نامجون#جی_هوپ#شوگا#جین
شستمت داریم میریم بیرون
+اوه اصلا نفهمیدم...
لباسامونو پوشیدیم و اومدیم بیرون...
_بریم خونه مامانتینا نایول و بیاریم؟...
+اوه اره...
رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت خونه مامانمینا .....
نایول اومد درو باز کرد و داشت گریه میکرد ،مامان بابام نبودن...صدای گریه های هانا داشت میومد و داد و بیداد جیمین....
+مامانی،دایی کجاست؟
○تو اتاقشونن
+ ته تو بیا جیمین و ببر...
در و باز کردم ....
@چرااا سوزوندیششش(داد)
×حواسم نبود(آروم و گریه)
و دیدم یه طرف صورت هانا قرمزه و لبش پاره شده و داره گریه میکنه!
+چرا داد و بیداد میکنی (داد)
برو بیرون ...زود
@اههه
هانا اومد تو بغلم و داشت گریه میکرد...
+چی شده عزیزم؟
×حواسم نبود هق کتی که از رئیس جمهور فرانسه هق هدیه گرفته بود چون درجه ی اتو بالا بود سوزوندم (گریه)
+اشکالی نداره.....گریه نکن....اون این وضعو سر صورتت آورده؟
ببین کنار لبت زخم شده؟
×ازش خیلی معذرت خواهی کردم ول....
+مهم نیست .....قربونت برم من ....
بغلش کردم و بعد از چند دقیقه ....رفتیم بیرون....جیمین و تهیونگ اونور رو میز ناهار خوری نشسته بودند ....من و هانا هم رو مبل نشسته بودیم..رفتم جعبه کمک های اولیه رو آوردم و با پنبه و بتادین گوشه لبش و ضد عفونی کردم
+هانا ...گریه نکن دیگه..
×ممنونم..
#رمان#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#کیدراما#کی_پاپ#کیپاپ#تهکوک#فیک#جیمین#نامجون#جی_هوپ#شوگا#جین
۱۷.۹k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.