معرفی
ا.ت ۲۳ ساله . بیش از حد احساسی. مهربون. کیوت.پرو تر از پرو
کوک. دیگه با ایشون اشناایی کامل دارید.
یونا. ۱۸ ساله . بچه کوکیه . برای تحصیل رفته المان.
نارا و لیا و سوجین بست فرنداتن
نارا ۲۰ ساله گوساله به معنای واقعی که میگن اینه دوست دختر کیم تهیونگ(که شوهر منو میدوزدی🗡)
لیا ۲۷ ساله همسر جناب پارک جیمین. از این خراست
سوجین ۳۰ ساله همسر ورد واید هندسام از این شامپانزه هاست
لیندا. ی دختر نچسب . تو نخ شوگاست ولی...۲۹ ساله
بسم الله رحمان رحیم
شروع
ویو ا.ت
دیشب با کوک دعوای بعدی داشتیم اونم سر چی
اومدم کمپانیه شوهرم خب مرتیکه به توچه(خفه🤌🏻)
صبح با کمر دردی از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی و بله پریودم
ای تف
نمیدونم کوک باهم اشتی میکنه یا نه
فلش به دیشب
ا.ت : خودم میدونم . ولی مگه من نمیتونم بیا پیش شوهرم هاااا
کوک: نه البطه که نه اگه اون کاریت میکرد چییی
ا.ت:الان اتفاقی افتاده؟ نه ولی تو دیگه شورشو....
چند کلمه از راوی
نزاشت حرف ا.ت تموم شه و درجا ی سیلی از جئون
کوک: ولم کنن فقط تو ی هرزه بیشتر نیستی
زمن توجه دوستان کل مکالمه با داد بود
پایان فلش
ویو ا.ت
رفتم دست شویی ای لپم درد میکنه ایش جای دستش مونده
مرتکیه ی دیلاغ
اومدم و چتریامو زدم کنار گفتم برا ی اینکه اشتی کنه سوپرایزش کنم ...
کوک حداقل ساعت ۱۱ میاد نمد
رفتم لباس پوشیدم و رفتم خیاباون تهران ی پاساژ خیلی بزرگ اونجاس
پس گفتم به شامپانزه هامم بزنگم
مکالمه
سوجین: هاا چتهه
ا.ت: شال و کلا کن ابجی کوچولو که میخوایم پرواز کنیم و ز غصه ازاد بشیم به اون ۲ تا میونم بگو بیان تهران هویی نفهم خیابون تهران نه خود تهران
سوجین:خفه شو ولی میام مهمون توام هستیم ااا
پارت بعد ۵۰۵ ای شیم
________
از پارت بعد هیجانیه ولی خب تهش غمگینه شاید ی ۶ پارتی بشه
کوک. دیگه با ایشون اشناایی کامل دارید.
یونا. ۱۸ ساله . بچه کوکیه . برای تحصیل رفته المان.
نارا و لیا و سوجین بست فرنداتن
نارا ۲۰ ساله گوساله به معنای واقعی که میگن اینه دوست دختر کیم تهیونگ(که شوهر منو میدوزدی🗡)
لیا ۲۷ ساله همسر جناب پارک جیمین. از این خراست
سوجین ۳۰ ساله همسر ورد واید هندسام از این شامپانزه هاست
لیندا. ی دختر نچسب . تو نخ شوگاست ولی...۲۹ ساله
بسم الله رحمان رحیم
شروع
ویو ا.ت
دیشب با کوک دعوای بعدی داشتیم اونم سر چی
اومدم کمپانیه شوهرم خب مرتیکه به توچه(خفه🤌🏻)
صبح با کمر دردی از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی و بله پریودم
ای تف
نمیدونم کوک باهم اشتی میکنه یا نه
فلش به دیشب
ا.ت : خودم میدونم . ولی مگه من نمیتونم بیا پیش شوهرم هاااا
کوک: نه البطه که نه اگه اون کاریت میکرد چییی
ا.ت:الان اتفاقی افتاده؟ نه ولی تو دیگه شورشو....
چند کلمه از راوی
نزاشت حرف ا.ت تموم شه و درجا ی سیلی از جئون
کوک: ولم کنن فقط تو ی هرزه بیشتر نیستی
زمن توجه دوستان کل مکالمه با داد بود
پایان فلش
ویو ا.ت
رفتم دست شویی ای لپم درد میکنه ایش جای دستش مونده
مرتکیه ی دیلاغ
اومدم و چتریامو زدم کنار گفتم برا ی اینکه اشتی کنه سوپرایزش کنم ...
کوک حداقل ساعت ۱۱ میاد نمد
رفتم لباس پوشیدم و رفتم خیاباون تهران ی پاساژ خیلی بزرگ اونجاس
پس گفتم به شامپانزه هامم بزنگم
مکالمه
سوجین: هاا چتهه
ا.ت: شال و کلا کن ابجی کوچولو که میخوایم پرواز کنیم و ز غصه ازاد بشیم به اون ۲ تا میونم بگو بیان تهران هویی نفهم خیابون تهران نه خود تهران
سوجین:خفه شو ولی میام مهمون توام هستیم ااا
پارت بعد ۵۰۵ ای شیم
________
از پارت بعد هیجانیه ولی خب تهش غمگینه شاید ی ۶ پارتی بشه
۴.۸k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.