Escape love Continue post.26
دو تقه به در خورد دیدم جین با یه ظرف شیر کامائو شکلات امد تو
با بوی شیری که امد اوق زدمو هرچی نزدیک میشد اپل زدنم بیشتر میشد
جیمین که موضوع و فهمید طرفو گرفت و براش بیرون هنوز بوش تو اتاق بود
بازم داشتم اوق میزدم که تا خواستم بالا بیارم جین سطل اشغال اتاقو سریع برداشتمو داد دستم
و توش بالا اوردم
بی جون بدنمو انداختم رو تخت بدنم دیگه نمیریزید فقط بدنم درد میکرد
جین پنجره اتاقو باز مرد که بوی شیر کاکائو از اتاق بره بیرون جیمین بایکم میوه وارد اتاق شد و کنارم نشسته
یه دونه گیلاس برداشتمو از وسط تیکش کرد و هسته شو در اورد و گذاشت توی ذهنم
اروم میجویدمش و قورتش دادم چند تا میوه بهم داد و بعد تمام شدن میوه ها نصف قرص ارام بخش بهم داد
جیمین که یکم دید رنگ و روم یکم تغییر کرده اخماشو باز کرد
جونگکوک با یه لیوان دمنوش امد تو اتاق و گذاشت روی پاتختی و خودمش اون طرف تخت نشست
جونگکوک: خوبی؟
سرمو تکون دادم
جونگکوک: جین خیلی نگرانته هه مین بیشتر مواظب باش
سکوت کردم و هیچی نمیگفتم
+ازش خبری ندارین؟
با این حرف دوباره کل اتاق تو سکوت رو رفت
جیمین دوباره اخماشو تو هم کرد می خواست بهم یچیزی بگه که جونگکوک با گفتن هیچی نگو جیمین جلوشو گرفت
جونگکوک منو نشوند و دمنوش رو گرفت جلوم گرفت
جونگکوک: بخورش بعدشم استراحت کن
دمنوش و یکم یکم خوردم و لیوان و دادم دستش و پتو روی سرم کشیدمو چشمام و بستم که خوابم برد
« دو ماه بعد»
دوماه دیگه هم گذشت و شکمم گنده تر شده بود
منو خیلی چاق نشون میداد
هر دفعه به خودم توی اینه نگاه میکردم که چاق شدم میزدم زیر گریه
از خواب پا شدیمو لباسامو در اوردمو سمت حمام رفتم
وان و پر اب کردمو اروم رفتم توش نشستم
با برخورد ای گرم به بدنم کل بدنم تو ارومش غرق شد
چشمامو بستم یکم که اروم خودمو شستم و از توی وان امدم بیرون یواش یواش از حمام رفتم بیرون و حوله ای دور خودم گرفتم لباس مو پوشیدم و روی تخت نشستم
احساس ضعف میکردم
بلند شدم و اروم اروم سمت اشپز خونه رفتم
چون راحت تررباشم اتاقم و جابه جا کردم
اروم روی صندلی نشستم و چشمام خورد به بیسکویتای روی میز یه دونه یه دونه برداشتمو خوردمشون
با زنگ زدن گوشیم به خودم امد دیدم جیمینه
+الو؟
جیمین: سلام هه مین خوبی ؟
+هوم
جیمین:امروز برات وقت گرفتم
+اومم ممنون
جیمین:.....
+دلم نمیخواد بفهمم جنسیتش چیه وقتی...
جیمین:مهم نیست ما کنار تیم برام مهم نیست باباش هست یا نه
+ترجیه میدام همون دفعه که خودش کشی کردم میردم تا این بچه هم نبود
سکوت پشت تلفن ایجاد شد و هیچ کدوم حرف نمیزد
در خونه زنگ خورد و پاشدم و یواش یواش سمت ایفون میرفتم.........
بمانید در خماری😁
سلاااااااااااام بر همه دلم تنگ شده بود براتون بازم ببخشید دیر گذاشتم 😅😅
نظر یادتون نرهه😘عاشقتونم😘
شبتون شیک
با بوی شیری که امد اوق زدمو هرچی نزدیک میشد اپل زدنم بیشتر میشد
جیمین که موضوع و فهمید طرفو گرفت و براش بیرون هنوز بوش تو اتاق بود
بازم داشتم اوق میزدم که تا خواستم بالا بیارم جین سطل اشغال اتاقو سریع برداشتمو داد دستم
و توش بالا اوردم
بی جون بدنمو انداختم رو تخت بدنم دیگه نمیریزید فقط بدنم درد میکرد
جین پنجره اتاقو باز مرد که بوی شیر کاکائو از اتاق بره بیرون جیمین بایکم میوه وارد اتاق شد و کنارم نشسته
یه دونه گیلاس برداشتمو از وسط تیکش کرد و هسته شو در اورد و گذاشت توی ذهنم
اروم میجویدمش و قورتش دادم چند تا میوه بهم داد و بعد تمام شدن میوه ها نصف قرص ارام بخش بهم داد
جیمین که یکم دید رنگ و روم یکم تغییر کرده اخماشو باز کرد
جونگکوک با یه لیوان دمنوش امد تو اتاق و گذاشت روی پاتختی و خودمش اون طرف تخت نشست
جونگکوک: خوبی؟
سرمو تکون دادم
جونگکوک: جین خیلی نگرانته هه مین بیشتر مواظب باش
سکوت کردم و هیچی نمیگفتم
+ازش خبری ندارین؟
با این حرف دوباره کل اتاق تو سکوت رو رفت
جیمین دوباره اخماشو تو هم کرد می خواست بهم یچیزی بگه که جونگکوک با گفتن هیچی نگو جیمین جلوشو گرفت
جونگکوک منو نشوند و دمنوش رو گرفت جلوم گرفت
جونگکوک: بخورش بعدشم استراحت کن
دمنوش و یکم یکم خوردم و لیوان و دادم دستش و پتو روی سرم کشیدمو چشمام و بستم که خوابم برد
« دو ماه بعد»
دوماه دیگه هم گذشت و شکمم گنده تر شده بود
منو خیلی چاق نشون میداد
هر دفعه به خودم توی اینه نگاه میکردم که چاق شدم میزدم زیر گریه
از خواب پا شدیمو لباسامو در اوردمو سمت حمام رفتم
وان و پر اب کردمو اروم رفتم توش نشستم
با برخورد ای گرم به بدنم کل بدنم تو ارومش غرق شد
چشمامو بستم یکم که اروم خودمو شستم و از توی وان امدم بیرون یواش یواش از حمام رفتم بیرون و حوله ای دور خودم گرفتم لباس مو پوشیدم و روی تخت نشستم
احساس ضعف میکردم
بلند شدم و اروم اروم سمت اشپز خونه رفتم
چون راحت تررباشم اتاقم و جابه جا کردم
اروم روی صندلی نشستم و چشمام خورد به بیسکویتای روی میز یه دونه یه دونه برداشتمو خوردمشون
با زنگ زدن گوشیم به خودم امد دیدم جیمینه
+الو؟
جیمین: سلام هه مین خوبی ؟
+هوم
جیمین:امروز برات وقت گرفتم
+اومم ممنون
جیمین:.....
+دلم نمیخواد بفهمم جنسیتش چیه وقتی...
جیمین:مهم نیست ما کنار تیم برام مهم نیست باباش هست یا نه
+ترجیه میدام همون دفعه که خودش کشی کردم میردم تا این بچه هم نبود
سکوت پشت تلفن ایجاد شد و هیچ کدوم حرف نمیزد
در خونه زنگ خورد و پاشدم و یواش یواش سمت ایفون میرفتم.........
بمانید در خماری😁
سلاااااااااااام بر همه دلم تنگ شده بود براتون بازم ببخشید دیر گذاشتم 😅😅
نظر یادتون نرهه😘عاشقتونم😘
شبتون شیک
۱۸.۵k
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.