ویو ات
ویو ات
دستشو رو کمرم میکشید و سرشو تو گردنم فرو میبرد از کمرم گرفت و پرت کرد رو تختو روم خیمه زد
واقعا از ترس داشتم میمردم
ویو کوک
متوجه ترسش شدم
صورتمو نزدیک صورتش کردم
کوک: خوب .. اماده یی شروع کنیم دکمه پرهنمو باز کردم
و ب سمت حوله تنش رفتم
ات: ببخشیددد لطفاا( گریه
کوک: من بت گفته بودم
داشتم حولشو در میاوردم که صدای تهیونگ اومد
هعی جونک کوک
کوک: مگه نرفته بود
دکمه هامو بستمو رفتم پایین
ات ویو
اون عوضی بدو بدو رفتم درو قفکردم لباسمو پوشیدمم و خابیدم
ویو کوکک
کوک: چتههه
ته : هیچی گوشیمو جا گزاشته بودم
کوک: خو میگفتی فردا میاوردم
تع: حالا مگه چیشده
کوک: پوففف هیچیی
ته: من اینجا میمونم حوصله ندارم تا خونه برم
کوک: اوکی
ویو ات
حدود ساعت ۴ بیدار شدم
تا اب بخورم
ات : حتما الان خابه
رفتم پایین فقط ی اواجر روشن بود
رفتم سمت یخچال اب بخورم در یخچالو بستم ی کی جلوم بوددد
ات:: ببخشید ؟
تع: منم
ات: تو اینجایی
ته: اره
ات: اوم شب بخیرر
ته: همچنین
______________________________________
بچه ها خیلی ب مغزم فشار اوردم اهرش یکم بد شد
دستشو رو کمرم میکشید و سرشو تو گردنم فرو میبرد از کمرم گرفت و پرت کرد رو تختو روم خیمه زد
واقعا از ترس داشتم میمردم
ویو کوک
متوجه ترسش شدم
صورتمو نزدیک صورتش کردم
کوک: خوب .. اماده یی شروع کنیم دکمه پرهنمو باز کردم
و ب سمت حوله تنش رفتم
ات: ببخشیددد لطفاا( گریه
کوک: من بت گفته بودم
داشتم حولشو در میاوردم که صدای تهیونگ اومد
هعی جونک کوک
کوک: مگه نرفته بود
دکمه هامو بستمو رفتم پایین
ات ویو
اون عوضی بدو بدو رفتم درو قفکردم لباسمو پوشیدمم و خابیدم
ویو کوکک
کوک: چتههه
ته : هیچی گوشیمو جا گزاشته بودم
کوک: خو میگفتی فردا میاوردم
تع: حالا مگه چیشده
کوک: پوففف هیچیی
ته: من اینجا میمونم حوصله ندارم تا خونه برم
کوک: اوکی
ویو ات
حدود ساعت ۴ بیدار شدم
تا اب بخورم
ات : حتما الان خابه
رفتم پایین فقط ی اواجر روشن بود
رفتم سمت یخچال اب بخورم در یخچالو بستم ی کی جلوم بوددد
ات:: ببخشید ؟
تع: منم
ات: تو اینجایی
ته: اره
ات: اوم شب بخیرر
ته: همچنین
______________________________________
بچه ها خیلی ب مغزم فشار اوردم اهرش یکم بد شد
۳۱.۲k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.