دلقک سایکوپات
دلقک سایکوپات
Part۱۳
_آفرین حالا بیا بریم غذا بخوریم
+باشه
....
**۴ ماه بعد**
حالت بهتر شده بود و دیگه کمتر احساس نیاز به دیدن خون رو داشتی و همین باعث خوشحالیت شده بود، به نظر خودت بیشتر جلسات تراپی داشت بهت کمک میکرد تا دارو ها پس خوردن دارو هاتو قطع کرده بودی که الکی و بی دلیل مواد شیمیایی به بدنت ندی.
تو توی این مدت با دکتری که تراپیستت بود دوست خیلی صمیمی شده بودی چون اون خیلی داشت کمکت میکرد و همین باعث شده بود که باهم زیادی از حد صمیمی بشید حتی با اینکه اون یه خانمه ۶۷ ساله بود و تو یه دختر ۱۶ ساله، بالاخره زمانی که بخاطر اینکه برات خیلی بد قلدری کرده بودن و مجبور بودی توی خونه با مینهو بمونی تموم شده بود و تو هم دیگه حالت خوب بود.
امشب یکی از همکلاسیای تو و مینهو به مناسبت شب هالووین توی خونشون پارتی گرفته بود و همه ی بچه های کلاس رو از جمله تو و مینهو رو دعوت کرده بود و قرار بود که ساعت ۹ شب برید اونجا، الان ساعت ۸:۱۰ شب بود و کمکم دیگه باید حاضر میشدی پس به سمت حموم رفتی و یه دوش ۱۰ مینی گرفتی و بیرون اومدی، موهای لخت و براقتو خشک کردی و شروع کردی به پوشیدن کاستوم هالووینت، کاستومت دلقک بود،یه دامن کوتاه مشکی با یه کراپ جذب مشکی که روش طرح دست های خونی داشت و پایبن کراپ نوشته شده بود "killing is my hobby" رو پوشیدی و موهاتو دم موشی بستی.
برای اینکه واقعا شبیه یه دلقک بشی سمت لوازم آرایشت رفتی و یه گریم دلقک روی صورتت انجام دادی.
از کاستومت خیلی راضی بودی و لبخند رضایت مندی به خودت داخل آینه زدی و به سمت آشپزخونه رفتیو یه چاقو ی بزرگ برداشتی تا کاستومت واقعی تر بشه و به سمت بیرون خونه حرکت کردی تا پایین خونه منتظر مینهو بمونی تا بیاد و باهم برید پارتی
*مینهو ویو*
برای امشب خیلی هیجان داشتم پس سریع رفتم یه دوش گرفتم و بعد شروع کردم به استایل کردن کاستومم که خوناشام بود، بعد از تموم شدن پوشیدن لباسام برای خودم دوتا دندون ِ نیش فیک که خریده بودمو گذاشتم و کمی خون مصنوعی روی صورتم ریختم تا باحال تر به نظر بیام، توی کاستومم زیادی از حد جذاب بودم و به همین دلیل هم پوزخندی زدم و به خودم داخل آینه گفتم
_همه قراره روت کراش بزنن خوشگله
و بعد سوئیچ ماشین رو برداشته و به سمت بیرون خونه رفتم، از خونم تا خونه ی ته بوم فقط ۲۰ مین فاصله بود و من بعد از ۲۰ مین رسیدم دم در خونه ی ته بوم که دیدم ته بوم به یه ستون تکیه داده و هنوز منو ندیده و سرش تو گوشیشه، پس به سرم زد که یکم کرم بریزم بهش.
آروم از ماشین پیاده شدم و آهسته قدم برداشتم و پشت سرش ایستادم بعد بلند گفتم "بووووووو" که یکدفعه جیغ بلندی اما کوتاهی کشید و با ترس برگشت بهم نگاه کرد....
ادامه دارد
Part۱۳
_آفرین حالا بیا بریم غذا بخوریم
+باشه
....
**۴ ماه بعد**
حالت بهتر شده بود و دیگه کمتر احساس نیاز به دیدن خون رو داشتی و همین باعث خوشحالیت شده بود، به نظر خودت بیشتر جلسات تراپی داشت بهت کمک میکرد تا دارو ها پس خوردن دارو هاتو قطع کرده بودی که الکی و بی دلیل مواد شیمیایی به بدنت ندی.
تو توی این مدت با دکتری که تراپیستت بود دوست خیلی صمیمی شده بودی چون اون خیلی داشت کمکت میکرد و همین باعث شده بود که باهم زیادی از حد صمیمی بشید حتی با اینکه اون یه خانمه ۶۷ ساله بود و تو یه دختر ۱۶ ساله، بالاخره زمانی که بخاطر اینکه برات خیلی بد قلدری کرده بودن و مجبور بودی توی خونه با مینهو بمونی تموم شده بود و تو هم دیگه حالت خوب بود.
امشب یکی از همکلاسیای تو و مینهو به مناسبت شب هالووین توی خونشون پارتی گرفته بود و همه ی بچه های کلاس رو از جمله تو و مینهو رو دعوت کرده بود و قرار بود که ساعت ۹ شب برید اونجا، الان ساعت ۸:۱۰ شب بود و کمکم دیگه باید حاضر میشدی پس به سمت حموم رفتی و یه دوش ۱۰ مینی گرفتی و بیرون اومدی، موهای لخت و براقتو خشک کردی و شروع کردی به پوشیدن کاستوم هالووینت، کاستومت دلقک بود،یه دامن کوتاه مشکی با یه کراپ جذب مشکی که روش طرح دست های خونی داشت و پایبن کراپ نوشته شده بود "killing is my hobby" رو پوشیدی و موهاتو دم موشی بستی.
برای اینکه واقعا شبیه یه دلقک بشی سمت لوازم آرایشت رفتی و یه گریم دلقک روی صورتت انجام دادی.
از کاستومت خیلی راضی بودی و لبخند رضایت مندی به خودت داخل آینه زدی و به سمت آشپزخونه رفتیو یه چاقو ی بزرگ برداشتی تا کاستومت واقعی تر بشه و به سمت بیرون خونه حرکت کردی تا پایین خونه منتظر مینهو بمونی تا بیاد و باهم برید پارتی
*مینهو ویو*
برای امشب خیلی هیجان داشتم پس سریع رفتم یه دوش گرفتم و بعد شروع کردم به استایل کردن کاستومم که خوناشام بود، بعد از تموم شدن پوشیدن لباسام برای خودم دوتا دندون ِ نیش فیک که خریده بودمو گذاشتم و کمی خون مصنوعی روی صورتم ریختم تا باحال تر به نظر بیام، توی کاستومم زیادی از حد جذاب بودم و به همین دلیل هم پوزخندی زدم و به خودم داخل آینه گفتم
_همه قراره روت کراش بزنن خوشگله
و بعد سوئیچ ماشین رو برداشته و به سمت بیرون خونه رفتم، از خونم تا خونه ی ته بوم فقط ۲۰ مین فاصله بود و من بعد از ۲۰ مین رسیدم دم در خونه ی ته بوم که دیدم ته بوم به یه ستون تکیه داده و هنوز منو ندیده و سرش تو گوشیشه، پس به سرم زد که یکم کرم بریزم بهش.
آروم از ماشین پیاده شدم و آهسته قدم برداشتم و پشت سرش ایستادم بعد بلند گفتم "بووووووو" که یکدفعه جیغ بلندی اما کوتاهی کشید و با ترس برگشت بهم نگاه کرد....
ادامه دارد
۲.۱k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.