پارت نوزدهم فصل دوم بزرگترین مافیا عاشق می شود
چهار ماه بعد :
دکتر : اقای کیم ما احتمال نمیدیم هر سه از اتاق عمل بیرون یا مادر میمونه یادختراتون ولی باید ریسک کنیم وعمل روانجام بدیم وگرنه هرسه رو از دست میدیم
برای اولین اشک های تهیونگ رودیدم نمیتونست جلوی خودش رو بگیره توهمون حال داشتن من رو واسه عمل
آماده میکردن
ا،ت : تهیونگ ؟
تهیونگ: جانم
ا،ت:این مدت که با زندگی کردیم بااینکه خیلی سختی کشیدم ولی بهترین روزها عمرم بود اگه من رفتم مراقب این دوتا کوچولو باش هیچوقت پسشون نزن اینا تو این نه ماه تمام وجود من شدن
تهیونگ : حتی اگهاون دوتا فرشته هم بمیرن نمیزارم تو بری ا،ت تو تمام زندگی منی تو بری من دیگه نمیتونم
این همه درد رو تحمل کنم
ا،ت : تو هیچ دردی نداری کیم تهیونگ منم میتونی مثل
همه مشکلاتی که داشتی فراموش کنی
تهیونگ :من ازوقتی که شدم جانشین پدرم سختی هام شروع شد دردزیادکشیدم هیچ کدوم روفراموش نکردم
فقط همشون رو خوردم و درد هام رو پنهون کردم تا آدمای دور برم ناامید نشن
ا،ت:نگران هیچ چیزنباش همه چیزبه زودی تموم میشه
مراقب خودتو و بقیه باش
بردنم داخل اتاق داشتم تهیونگ رو نگاه میکردم که در اتاق عمل بسته شد بدلم افتاده بودکه برگشتی نخواهم داشت پس این آخرین باری بود که تهیونگ رو دیدم
تهیونگ ویو :
چرا باید ا.ت رو مثل بقیه از دست میدادم اینهمه درد تحملش رو ندارم
همینجور که داشتم ا،ت رو نگاه میکردم خشکم زده بود تا اینکه دوتا دست روی شونه ام گذاشته شد
کوک : نترس تهیونگ ا،ت بر میگرده
تهیونگ: خسته شدم از وقتی که باهاش رابطه دارم ازم دورمیشه یه بار دزدیدن یه بار رفت الانم که کلا داره از پیشم میره سخت بودن بسته نمیتونم تحمل کنم
کوک : الان ا،ت از اتاق عمل بیاد بیرون دختراش رو از دست داده تو باید بهش امید بدی
تهیونگ : امیدوارم فقط دختراباشن و ا،ت هیچ چیزش نشه ......
ادامه دارد .......
دکتر : اقای کیم ما احتمال نمیدیم هر سه از اتاق عمل بیرون یا مادر میمونه یادختراتون ولی باید ریسک کنیم وعمل روانجام بدیم وگرنه هرسه رو از دست میدیم
برای اولین اشک های تهیونگ رودیدم نمیتونست جلوی خودش رو بگیره توهمون حال داشتن من رو واسه عمل
آماده میکردن
ا،ت : تهیونگ ؟
تهیونگ: جانم
ا،ت:این مدت که با زندگی کردیم بااینکه خیلی سختی کشیدم ولی بهترین روزها عمرم بود اگه من رفتم مراقب این دوتا کوچولو باش هیچوقت پسشون نزن اینا تو این نه ماه تمام وجود من شدن
تهیونگ : حتی اگهاون دوتا فرشته هم بمیرن نمیزارم تو بری ا،ت تو تمام زندگی منی تو بری من دیگه نمیتونم
این همه درد رو تحمل کنم
ا،ت : تو هیچ دردی نداری کیم تهیونگ منم میتونی مثل
همه مشکلاتی که داشتی فراموش کنی
تهیونگ :من ازوقتی که شدم جانشین پدرم سختی هام شروع شد دردزیادکشیدم هیچ کدوم روفراموش نکردم
فقط همشون رو خوردم و درد هام رو پنهون کردم تا آدمای دور برم ناامید نشن
ا،ت:نگران هیچ چیزنباش همه چیزبه زودی تموم میشه
مراقب خودتو و بقیه باش
بردنم داخل اتاق داشتم تهیونگ رو نگاه میکردم که در اتاق عمل بسته شد بدلم افتاده بودکه برگشتی نخواهم داشت پس این آخرین باری بود که تهیونگ رو دیدم
تهیونگ ویو :
چرا باید ا.ت رو مثل بقیه از دست میدادم اینهمه درد تحملش رو ندارم
همینجور که داشتم ا،ت رو نگاه میکردم خشکم زده بود تا اینکه دوتا دست روی شونه ام گذاشته شد
کوک : نترس تهیونگ ا،ت بر میگرده
تهیونگ: خسته شدم از وقتی که باهاش رابطه دارم ازم دورمیشه یه بار دزدیدن یه بار رفت الانم که کلا داره از پیشم میره سخت بودن بسته نمیتونم تحمل کنم
کوک : الان ا،ت از اتاق عمل بیاد بیرون دختراش رو از دست داده تو باید بهش امید بدی
تهیونگ : امیدوارم فقط دختراباشن و ا،ت هیچ چیزش نشه ......
ادامه دارد .......
۶۸.۸k
۱۳ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.