قول پارت ⁴

قول
P4

دکتر:پس فقط باید صبر کنیم
کوک:میتونم ببینمش؟
دکتر:البته
کوک:مطمئنید که براش ضرری نداره؟
دکتر:بله
آروم آروم سمت اتاق اون رفت درو باز کرد خدایا خیلی مهربونه خیلی نشست بغل تخت
کوک:قول میدی از این محفظه زنده بیرون بیای؟ قول میدی قبولم کنی؟ قول میدی بزاری دوستت داشته باشم؟
ویو ا.ت:
تو یه جای سفید بودم
ا.ت:آهاییی کسی اینجاست؟
مامان ا.ت:عزیزم
ا.ت:مامانی من مردم؟
م ا.ت: معلومه که نه
ا.ت:چه بلایی سرم اومده مامان تو مرده بودی
م ا.ت:آره درسته من مردم پدرت مرده و گیو سگت هم مرده
ا.ت:مامان؟بابا و گیو هم اینجان؟
م ا.ت:آره بیا دنبالم
ا.ت:هی مامان اون خونه ی قدیمی مونه مامان اونجا اون باغچه ایه که گیو به سیم های خاردارش گیر کرد و مرد؟
م ا.ت:ببین ا.ت واقعا من نمیخاستم که عزیزترینت به باغچه گیر منه و پر پر شه تقصیر من نبود
اشک تو چشمام جمع شد
ا.ت:مامان باغچه خونیه