عشق ناخواسته
عشق ناخواسته
part 89
هوسوک ـ بیبی داری چیکار میکنی
دایون. نگفده بودی سگه اینقدر بامزه هست ببخشید اونجوری باهات رفتار کردم راستی توی این مدت هم مه نبودی براش اسم انتخاب کردم
هوسوک ـ اشکالی نداره بیبی به دل نگرفتم حالا بگو ببینم چی انتخاب کردی
دایون ـ پاشا (اینو یکی از شما ها گفتین برای همین برای اسم سگ انتخابش کردم)
هوسوک ـ اره خوبه خودم هم دنبال اسم براش می گشتم راستی الا دیگه دیر وقته بیا بریم بخوابیم
دایون ـ نه تو که چیزی نخوردی منم چیزی نخوردم خواستم با تو بخورم حالا هم بیا تا باهم بخوریم بعد می خوابیم
هوسوک ـ چرا نخوردی ولی باشه بیا بریم بخوریم
دایون ـ اجوما میز رو چیده بیا بریم بخوریم
و بعد باهم رفتن تا شام رو بخورن بعد ازخوردن شام یکم با پاشا سرگرم شدن بعد هم هوسوک رفت تل دوش بگیره دایون هم رفت تا لباسش رو عوض کنه
از زبان دایون
هوسوک رفت تا دوش بگیره خودم هم رفتم تا لباس خپاب بپوشم
لباس خوابم رو پوشیدم موهام رو هم باز کردم و شروع به شونه زدنش کردم همینجور که داشتم موهام رو شونه میزدم هوسوک اومد بیرون
هوسوک ـ بیبی داری چیکار میکنی
دایون ـ می خوام بخوابم
هوسوک. من موهام رو خشک می کنم بعد میام با هم بخوابیم
دایون ـ باشه منتظرم
دایون روی تخت دراز کسیده بود و منتظر هوسوک بود هوسوک هم بعد از چند مین اومد
روی تخت کنار دایون دراز کشید و دایون رو بغل کرد و سر دایون رو روی سینش گذاشت و طولی نکشید که هر دوشون به خواب شیرینی فرو رفتن
صبح
از زبان هوسوک
از خواب پا شدم دیدم دایون توی بغلم هنوز خوابه
یه بوسه روی لباش گذاشتم که فکر کنم بیدار شد
دایون ـ بیدار شدی
هوسوک ـ ببخشید بیبی نمی خواستم بیدارت کنم
دایون ـ نه مشکلی نیست و یه بوسه روی لبای هوسوک گذاشت
هوسوک ـ انگار بیبیم شیطون شده
دایون ـ نه فقط اونی که تو گذاشتی کم بود خواستم یکم بیشتر لبات رو بچشم حالا هم بیا بریم صبحانه بخوریم
هوسوک ـ باشه بیبی بیا بریم
و باهم رفتن پایین دیدن که اجوما یه میز پر از چیز های خوشمزه اماده کرده از اجوما تشکل کردن و باهم شروع به خوردنش کردن
شرط های پارت بعد
15تا لایک 15تا کامنت
بچه ها امروز کلا شرط ها 15تا 15تا هست فردا بیستا بیستاش می کنم
part 89
هوسوک ـ بیبی داری چیکار میکنی
دایون. نگفده بودی سگه اینقدر بامزه هست ببخشید اونجوری باهات رفتار کردم راستی توی این مدت هم مه نبودی براش اسم انتخاب کردم
هوسوک ـ اشکالی نداره بیبی به دل نگرفتم حالا بگو ببینم چی انتخاب کردی
دایون ـ پاشا (اینو یکی از شما ها گفتین برای همین برای اسم سگ انتخابش کردم)
هوسوک ـ اره خوبه خودم هم دنبال اسم براش می گشتم راستی الا دیگه دیر وقته بیا بریم بخوابیم
دایون ـ نه تو که چیزی نخوردی منم چیزی نخوردم خواستم با تو بخورم حالا هم بیا تا باهم بخوریم بعد می خوابیم
هوسوک ـ چرا نخوردی ولی باشه بیا بریم بخوریم
دایون ـ اجوما میز رو چیده بیا بریم بخوریم
و بعد باهم رفتن تا شام رو بخورن بعد ازخوردن شام یکم با پاشا سرگرم شدن بعد هم هوسوک رفت تل دوش بگیره دایون هم رفت تا لباسش رو عوض کنه
از زبان دایون
هوسوک رفت تا دوش بگیره خودم هم رفتم تا لباس خپاب بپوشم
لباس خوابم رو پوشیدم موهام رو هم باز کردم و شروع به شونه زدنش کردم همینجور که داشتم موهام رو شونه میزدم هوسوک اومد بیرون
هوسوک ـ بیبی داری چیکار میکنی
دایون ـ می خوام بخوابم
هوسوک. من موهام رو خشک می کنم بعد میام با هم بخوابیم
دایون ـ باشه منتظرم
دایون روی تخت دراز کسیده بود و منتظر هوسوک بود هوسوک هم بعد از چند مین اومد
روی تخت کنار دایون دراز کشید و دایون رو بغل کرد و سر دایون رو روی سینش گذاشت و طولی نکشید که هر دوشون به خواب شیرینی فرو رفتن
صبح
از زبان هوسوک
از خواب پا شدم دیدم دایون توی بغلم هنوز خوابه
یه بوسه روی لباش گذاشتم که فکر کنم بیدار شد
دایون ـ بیدار شدی
هوسوک ـ ببخشید بیبی نمی خواستم بیدارت کنم
دایون ـ نه مشکلی نیست و یه بوسه روی لبای هوسوک گذاشت
هوسوک ـ انگار بیبیم شیطون شده
دایون ـ نه فقط اونی که تو گذاشتی کم بود خواستم یکم بیشتر لبات رو بچشم حالا هم بیا بریم صبحانه بخوریم
هوسوک ـ باشه بیبی بیا بریم
و باهم رفتن پایین دیدن که اجوما یه میز پر از چیز های خوشمزه اماده کرده از اجوما تشکل کردن و باهم شروع به خوردنش کردن
شرط های پارت بعد
15تا لایک 15تا کامنت
بچه ها امروز کلا شرط ها 15تا 15تا هست فردا بیستا بیستاش می کنم
۱۰.۹k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.