𝐩𝐭:𝟏𝟐.𝐌𝐲 𝐓𝐢𝐠𝐞𝐫 𝐌𝐚𝐟𝐢𝐚
ا.ت:یاا..ㅋㅋㅋاز خود راضیی
ته:او..توهم خوشگل شدیا..چرا لباسی که دادمو نپوشیدی؟
ا.ت:دفه بعد اونو میپوشم..این لباسه رو دوسش دارم..
ته:خیلی کوتاست...بریم یه لباس دیگه برات بخرم
ا.ت:یاااا دیر شدهه دیگهه کسی که نگاهم نمیکنهه
ته:ا.ت...من بزرگ ترین مافیام بین اونا..و همه ی نگاها روی ماست چون ما نقش مهم این جشنیم اوکی؟؟ فقط نگاه یکی بهت بخوره قول نمیدم آروم بگیرم..
سرعت ماشین رو کم کرد وکنار ماشینای دیگه جلوی چراغ قرمز ایستاد.
ا.ت:اوو... ددیِ غیرتیم رو ببینن..! اگه کسی نگاهم کرد چیکار میکنیی مگهه
با این حرفم صورتشو به طرفم آورد و نگاه خمارشو روی چشام گذاشت ، کمربند ماشین رو باز کرد و دستش رو روی شیشه ی کنارم تکیه داد و صورتشو نزدیک صورتم آورد و به طرف گوشم رفت و زمزمه کرد..
ته:اگه کسی نگاهت کرد هم اون رو میکشم هم تورو تنبیه میکنم..حتی اگه کسی نگاهت نکرد که محاله..امشب تنبیه داری بیبی گرل..
نفسمو حبث کرده بودم و با عقب بردن سرش نفسمو خالی کردم..فکر کنم کار بدی کردم ددی صداش کردم..نه؟
روی صندلیه ماشین صاف نشست و کمربندشو بست و با سبز شدن چراغ پاش رو روی گاز فشورد و حرکت کردیم..
بعد از 20 مین رسیدیم..هنوز خلوت بود ولی خیلیا زود اومده بودن و باعث معذب شدن کسی نمیشد..
رفتیم وسط سالن که تهیونگ به اونطرف سالن دست تکون داد و دستم رو گرفت و رفتیم پیششون نشستیم
شوگا:اوو..تهیونگااا پس ا.ت اینهه...
ته:خوشگل نیست؟
شوگا:خیلیی!!برازنده ی خودته تونگ سنگ من~~
ته:بچها خودتون رو معرفی نمیکنین؟
کوک:حتماا..ولی ا.ت منو میشناسه خودتون معرفی کنین
اعضا خودشونو معرفی کردن..رفتاراشون خیلی خوب بود!!
گارام از کنار کوک اومد پیشم و شروع کردیم حرف زدن که...
𝐋𝐢𝐤𝐞:𝟗
___________________________
امیدوارم خوشتون بیااد:)
ته:او..توهم خوشگل شدیا..چرا لباسی که دادمو نپوشیدی؟
ا.ت:دفه بعد اونو میپوشم..این لباسه رو دوسش دارم..
ته:خیلی کوتاست...بریم یه لباس دیگه برات بخرم
ا.ت:یاااا دیر شدهه دیگهه کسی که نگاهم نمیکنهه
ته:ا.ت...من بزرگ ترین مافیام بین اونا..و همه ی نگاها روی ماست چون ما نقش مهم این جشنیم اوکی؟؟ فقط نگاه یکی بهت بخوره قول نمیدم آروم بگیرم..
سرعت ماشین رو کم کرد وکنار ماشینای دیگه جلوی چراغ قرمز ایستاد.
ا.ت:اوو... ددیِ غیرتیم رو ببینن..! اگه کسی نگاهم کرد چیکار میکنیی مگهه
با این حرفم صورتشو به طرفم آورد و نگاه خمارشو روی چشام گذاشت ، کمربند ماشین رو باز کرد و دستش رو روی شیشه ی کنارم تکیه داد و صورتشو نزدیک صورتم آورد و به طرف گوشم رفت و زمزمه کرد..
ته:اگه کسی نگاهت کرد هم اون رو میکشم هم تورو تنبیه میکنم..حتی اگه کسی نگاهت نکرد که محاله..امشب تنبیه داری بیبی گرل..
نفسمو حبث کرده بودم و با عقب بردن سرش نفسمو خالی کردم..فکر کنم کار بدی کردم ددی صداش کردم..نه؟
روی صندلیه ماشین صاف نشست و کمربندشو بست و با سبز شدن چراغ پاش رو روی گاز فشورد و حرکت کردیم..
بعد از 20 مین رسیدیم..هنوز خلوت بود ولی خیلیا زود اومده بودن و باعث معذب شدن کسی نمیشد..
رفتیم وسط سالن که تهیونگ به اونطرف سالن دست تکون داد و دستم رو گرفت و رفتیم پیششون نشستیم
شوگا:اوو..تهیونگااا پس ا.ت اینهه...
ته:خوشگل نیست؟
شوگا:خیلیی!!برازنده ی خودته تونگ سنگ من~~
ته:بچها خودتون رو معرفی نمیکنین؟
کوک:حتماا..ولی ا.ت منو میشناسه خودتون معرفی کنین
اعضا خودشونو معرفی کردن..رفتاراشون خیلی خوب بود!!
گارام از کنار کوک اومد پیشم و شروع کردیم حرف زدن که...
𝐋𝐢𝐤𝐞:𝟗
___________________________
امیدوارم خوشتون بیااد:)
۶.۳k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.