اروم باش ... part²˚₊· ͟͟͞͞➳❥
جیمین ویو:/
بعد چک کردن بیمارم رفتم تا نسخشو بنویسم که دیدم مامان بابام وایستادت توی راهرو؛ اونا چرا اینجان؟رفتم پیششون
جیمین:سلام بابا
ا.پ:سلام پسرم
خ.پ:سلام جیمین خوبی؟
جیمین:ممنون، شما اینجا چیکار میکنین؟
خ.پ:جیا رو اوردیم
جیمین:پس خود جونگین کجاست؟
خ.پ:نمیدوم از صب نیست دختره بیچارع داره از درد میمیره و عملش نمیکنن
جیمین:وایستین بهش زنگ بزنم * بعد چند بار زنگ زدن انگار فایده ای نداشت جونگین جواب نمیداد*
ا.پ:الان چیمیشه؟
جیمین:وایستین خودم ی کاریش میکنم
.....
جونگین ویو:/
صبح اول صب مامانم زنگ زد که اومده اینجا و الان فرودگاهه ، منم به ساعت نگاه کردم دیدم:
چیییییییییی اخه ۵ صب کی بلد میشه😠 ای خدااااا از دست این مامانم
زنگ زده میگهمیخواد موقع زایمان جیا اینجا باشه
خوب مادر من خودم بهت خبر میدادم دیگه این چه کاریه اخه
لاقل با بابا بلند میشدی میومدی منم تا اونجا نمیکشوندی اهههه..
تا فرودگاه ۲ ساعت راههه
...فرودگاه...
جونگین:سلام مامان
م.ج:سلام پسرم چطوری؟
جونگین:خوبم شما خوبین؟بابا خوبه؟
م.ج:اره هممون خوبیم پسرم، بای ای چمدونارو بگیر که خیلی خسته شدم
جونگین:یا خدا این همه رو اوردی چیکار؟
م.ج:هم کلی سوقاتی هم اینکه نوه گلم داده به دنیا میاد من باید به عنوان مادربزرگ بهش کادو بدم؟
جونگین:درست میفرمایید
م.ج:خوب بدو که الان عروس گلم بیدار میشه میبینه پیشش نیستی
جونگین:بله بفرمایید
...بیمارستان...
جیمین:دکتر توروخودا همسرشون الان جواب نمیده
د:من نمیتونم همچین ریسکی انجام بدم ، اگه اتفاقی براشون بیوفته ...
جیمین:نمیوفته قول میدم ، مگه شما چند بار از عملاتون ناموفق بوده ها؟ اون بیمار داره از دست میره اگه الان زایما نکنه هم مادر هم بچه صدمه میبینه اینو که دیگه خودتون بهتر میدونین..
د:بله ولی من نمیتونم
جیمین:ولی دکتر خودتون نبودین که میگفتین جون بیمار از هر پیزی براتون مهمتره؟
د:من نمیتونم ...
بعد چک کردن بیمارم رفتم تا نسخشو بنویسم که دیدم مامان بابام وایستادت توی راهرو؛ اونا چرا اینجان؟رفتم پیششون
جیمین:سلام بابا
ا.پ:سلام پسرم
خ.پ:سلام جیمین خوبی؟
جیمین:ممنون، شما اینجا چیکار میکنین؟
خ.پ:جیا رو اوردیم
جیمین:پس خود جونگین کجاست؟
خ.پ:نمیدوم از صب نیست دختره بیچارع داره از درد میمیره و عملش نمیکنن
جیمین:وایستین بهش زنگ بزنم * بعد چند بار زنگ زدن انگار فایده ای نداشت جونگین جواب نمیداد*
ا.پ:الان چیمیشه؟
جیمین:وایستین خودم ی کاریش میکنم
.....
جونگین ویو:/
صبح اول صب مامانم زنگ زد که اومده اینجا و الان فرودگاهه ، منم به ساعت نگاه کردم دیدم:
چیییییییییی اخه ۵ صب کی بلد میشه😠 ای خدااااا از دست این مامانم
زنگ زده میگهمیخواد موقع زایمان جیا اینجا باشه
خوب مادر من خودم بهت خبر میدادم دیگه این چه کاریه اخه
لاقل با بابا بلند میشدی میومدی منم تا اونجا نمیکشوندی اهههه..
تا فرودگاه ۲ ساعت راههه
...فرودگاه...
جونگین:سلام مامان
م.ج:سلام پسرم چطوری؟
جونگین:خوبم شما خوبین؟بابا خوبه؟
م.ج:اره هممون خوبیم پسرم، بای ای چمدونارو بگیر که خیلی خسته شدم
جونگین:یا خدا این همه رو اوردی چیکار؟
م.ج:هم کلی سوقاتی هم اینکه نوه گلم داده به دنیا میاد من باید به عنوان مادربزرگ بهش کادو بدم؟
جونگین:درست میفرمایید
م.ج:خوب بدو که الان عروس گلم بیدار میشه میبینه پیشش نیستی
جونگین:بله بفرمایید
...بیمارستان...
جیمین:دکتر توروخودا همسرشون الان جواب نمیده
د:من نمیتونم همچین ریسکی انجام بدم ، اگه اتفاقی براشون بیوفته ...
جیمین:نمیوفته قول میدم ، مگه شما چند بار از عملاتون ناموفق بوده ها؟ اون بیمار داره از دست میره اگه الان زایما نکنه هم مادر هم بچه صدمه میبینه اینو که دیگه خودتون بهتر میدونین..
د:بله ولی من نمیتونم
جیمین:ولی دکتر خودتون نبودین که میگفتین جون بیمار از هر پیزی براتون مهمتره؟
د:من نمیتونم ...
۳۹.۳k
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.