《The colwn》《P9》
آجوما رفت داخله دکه منم رفتم روی یکی از چیزا نشستم و به دوروبرم نگاه میکردم.......هدف عجب شبی شدا.....*بعداز چند دقیقه آجوما با دوتا شیشه سوجو اومد...منم با چشمای قورباغه اسم داشتم به حرکات آجوما نگاه میکردم*
آجوما:چته مثله وزق داری نگام میکنی بچه؟
ا/ت:آجومااا شما که میدونید من به این زهرماری لب نمیزنم!*
آجوما:یا آایششش کم جیغ جیغ کن گوشم درد گرفت
ا/ت:هوففففف
آجوما:نگاه منظور دار*
ا/ت:نه
آجوما:نگاه منظور دار با لبخند به ساحت ها اشاره کرد*
ا/ت:آجومااا
آجوما:تو که ....با حالت ناراحت الکی*نمیخوای دله یه پیرزن لبه گورو بشکنی نه؟؟
ا/ت:یا آجوما اونطوری نگام نکن من خر بشو نیستم!
مدتی بعد*
ا/ت:یاااااااا.....من برد هع(سک سکه )
آجوما:یااااااا کی گفت تو بردی بده به من اون کارتو!
ا/ت:آنییییی من بردم پس جرزنی نکن ....انگشت اشاره به سمت آجوما*آجوما!
بله هر دو تا خر خره که میت نستن مست کرده بودن ..بجای دوتا سوجو وردن ......یه باکس ۱۲تایی سوجو خوردن:| بله:)*
آجوما:دختره بی ریخت!
ا/ت:هی آجوما میدونی......اشاره به قیافش*کیا واسه این قیافه جون میدن؟ هع
آجوما:آره یکی شاه چوسان بوده یکیم خاجش:/
ا/ت:یا آجوما داری دسته کمم میگیری؟؟بلند شد البته کم مونده بود بیوفته*
ا/ت:یا....آجوما....بهت الان نشون میدم! ا/ت میخواست راه بره اما به دلیل خوردن زیاد سوجو خیلی زیاد مست شده بود بخاطره همین جلوی دیدش تار میدید میخواست از وسط جاده عبور کنه ...............همینطور آجوما داشت نگاهش میکرد کا دید که یه ماشین به سرعت داره میاد نزدیک.......دقیقا از بخواد عبور کنه ا/ت رو لح میکنه داشت با عجله میرفت که جلوی ا/ت رو بگیره اما....خیلی دور بود همینطور داشت تلاشش میکرد اما ..................پوم سیاهی مطلق......
.
.
.
.
.
.
.
.
۳ روز بعد*
همینطور که تو خواب عمیقی بودم،درعین حال سردرد بدی داشتم ،بدنم کوفته بود انگار که با تریلی از روم رد شده باشن...کم کم با کمی تلاش تونستم چشمامو باز کنم اما نور سفیده خیلی روشنی داشت به چشمام می تابید ...........من مردم؟؟؟؟؟؟......هان؟کلا فرو من جوون مرگ شدم؟؟؟اونم بخاطره یه سوجو کوفتی؟؟؟یا بخاطره همین بود خدا حرومش کرده بود اما من بازم خورومش ......اون پیر خرفت جوون مرگم کرد!یاااااااااااااا جواب اون همه زحماتم فقط این نوره؟؟؟؟یا
*
دکتر:مشکلی در این ایشون دیده نمیشه انگار که بالاخره سلامتی شون رو به دست آوردن .لبخند*
آجوما:مطئنین دکتر که حالش خوبه ؟؟؟ نگاهی به دختری که با موهای آشفته روی تخت بیمارستان بود افتاد*
آجوما:از لحاظ عقلی که تا بخواین مشکل داره ولی ..نگاهی به دکتر کرد*
مطمئنین که چیزیش نشده؟؟؟
دکتر :بله نگران نباشید حدودا به احتمال زیاد تا ۴ ساعت یا شایدم زود بهوش بیاد. لبخند*
آجوما:ممنونم ازتون. تعظیم کردن*
دکتر :خواهش :) رفت*
آجوما:چته مثله وزق داری نگام میکنی بچه؟
ا/ت:آجومااا شما که میدونید من به این زهرماری لب نمیزنم!*
آجوما:یا آایششش کم جیغ جیغ کن گوشم درد گرفت
ا/ت:هوففففف
آجوما:نگاه منظور دار*
ا/ت:نه
آجوما:نگاه منظور دار با لبخند به ساحت ها اشاره کرد*
ا/ت:آجومااا
آجوما:تو که ....با حالت ناراحت الکی*نمیخوای دله یه پیرزن لبه گورو بشکنی نه؟؟
ا/ت:یا آجوما اونطوری نگام نکن من خر بشو نیستم!
مدتی بعد*
ا/ت:یاااااااا.....من برد هع(سک سکه )
آجوما:یااااااا کی گفت تو بردی بده به من اون کارتو!
ا/ت:آنییییی من بردم پس جرزنی نکن ....انگشت اشاره به سمت آجوما*آجوما!
بله هر دو تا خر خره که میت نستن مست کرده بودن ..بجای دوتا سوجو وردن ......یه باکس ۱۲تایی سوجو خوردن:| بله:)*
آجوما:دختره بی ریخت!
ا/ت:هی آجوما میدونی......اشاره به قیافش*کیا واسه این قیافه جون میدن؟ هع
آجوما:آره یکی شاه چوسان بوده یکیم خاجش:/
ا/ت:یا آجوما داری دسته کمم میگیری؟؟بلند شد البته کم مونده بود بیوفته*
ا/ت:یا....آجوما....بهت الان نشون میدم! ا/ت میخواست راه بره اما به دلیل خوردن زیاد سوجو خیلی زیاد مست شده بود بخاطره همین جلوی دیدش تار میدید میخواست از وسط جاده عبور کنه ...............همینطور آجوما داشت نگاهش میکرد کا دید که یه ماشین به سرعت داره میاد نزدیک.......دقیقا از بخواد عبور کنه ا/ت رو لح میکنه داشت با عجله میرفت که جلوی ا/ت رو بگیره اما....خیلی دور بود همینطور داشت تلاشش میکرد اما ..................پوم سیاهی مطلق......
.
.
.
.
.
.
.
.
۳ روز بعد*
همینطور که تو خواب عمیقی بودم،درعین حال سردرد بدی داشتم ،بدنم کوفته بود انگار که با تریلی از روم رد شده باشن...کم کم با کمی تلاش تونستم چشمامو باز کنم اما نور سفیده خیلی روشنی داشت به چشمام می تابید ...........من مردم؟؟؟؟؟؟......هان؟کلا فرو من جوون مرگ شدم؟؟؟اونم بخاطره یه سوجو کوفتی؟؟؟یا بخاطره همین بود خدا حرومش کرده بود اما من بازم خورومش ......اون پیر خرفت جوون مرگم کرد!یاااااااااااااا جواب اون همه زحماتم فقط این نوره؟؟؟؟یا
*
دکتر:مشکلی در این ایشون دیده نمیشه انگار که بالاخره سلامتی شون رو به دست آوردن .لبخند*
آجوما:مطئنین دکتر که حالش خوبه ؟؟؟ نگاهی به دختری که با موهای آشفته روی تخت بیمارستان بود افتاد*
آجوما:از لحاظ عقلی که تا بخواین مشکل داره ولی ..نگاهی به دکتر کرد*
مطمئنین که چیزیش نشده؟؟؟
دکتر :بله نگران نباشید حدودا به احتمال زیاد تا ۴ ساعت یا شایدم زود بهوش بیاد. لبخند*
آجوما:ممنونم ازتون. تعظیم کردن*
دکتر :خواهش :) رفت*
۸.۹k
۰۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.