مافیای مدرسه. Part 15 ژانر: درام، اسمات
_امیلیا؟
×بعله ارباب
_بیا اینجا
×بعله
_از الان دختره باید کارشو شروع کنه بهش چندتا کار بده منم میرم پیش پدرم کار ضروری پیش اومده
×چشم ارباب
_ یادت نره، من رفتم
×بله ارباب خدانگهدار
(ویوات)+ وای یعنی خونش از استبل های چوسان قدیم کثیفترهههه
هوفففف بعد 3ساعت بلاخره تمیز شد دیگه دارم بیهوش میشمممممم رفتم پایین پیش امیلیا
×اوو کارت تموم شد؟
+هوفففف اره
×خب خسته نباشی
+ممنون
×برو استراحت کن
+وای خدارو شکر مرسیییی
×چقدر ذوق میکنی
+با وجود اینهمه کار بایدم ذوق کنم
×خب دیگه میتونی بری
(ویو کوک)_سلام پدر
=سلام پسرم
_ رسیده؟
=اره
_مسئول معامله کیه
=از طرف ما تو و از طرف اونا جانگ هوسوک
_ اووو هوسوک
=میشناسیش؟
_ اره تو مدرسمونه بهش نمیخورد مافیا باشه
= پسرم خب اسید هم قیافش مثل ابه
_ خیل خب باشه پس من برم برای معامله اماده بشم
=باش برو
_ رفتم با چندتا از بادیگاردا سمت فرودگاه وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدم و دیدم که چند نفر کنار دوتا هواپیما ایستادن و دارن با چراق قوه علامت میدن (شبه) رفتم ب سمتشون که چهره هوسوک پدیدار شد
$سلام اقای جئون
_ به به تا دیروز غریبه امروز اشنا
$اهوم
_خب کجان
$تو هوا پیما ا جنس های ما کجان
_ اول من باید برده هارو ببینم
$باش از این طرف
^_^کوک برای خرید برده اومده و هوسوک برای خرید جنس و معامله میکنن
$خب اینم از برده ها جنس های ما کجان؟
_توی اون دوتا ون
¥قربان ی خبر بد پلیسا دارن میان ب این سمت
...... ادامه دارد
خواستم یکم هیجانی بشه فعلا یکم صبر کنین بعد اسمات میزارم
لایک فراموش نشه
بوس بوس بای
×بعله ارباب
_بیا اینجا
×بعله
_از الان دختره باید کارشو شروع کنه بهش چندتا کار بده منم میرم پیش پدرم کار ضروری پیش اومده
×چشم ارباب
_ یادت نره، من رفتم
×بله ارباب خدانگهدار
(ویوات)+ وای یعنی خونش از استبل های چوسان قدیم کثیفترهههه
هوفففف بعد 3ساعت بلاخره تمیز شد دیگه دارم بیهوش میشمممممم رفتم پایین پیش امیلیا
×اوو کارت تموم شد؟
+هوفففف اره
×خب خسته نباشی
+ممنون
×برو استراحت کن
+وای خدارو شکر مرسیییی
×چقدر ذوق میکنی
+با وجود اینهمه کار بایدم ذوق کنم
×خب دیگه میتونی بری
(ویو کوک)_سلام پدر
=سلام پسرم
_ رسیده؟
=اره
_مسئول معامله کیه
=از طرف ما تو و از طرف اونا جانگ هوسوک
_ اووو هوسوک
=میشناسیش؟
_ اره تو مدرسمونه بهش نمیخورد مافیا باشه
= پسرم خب اسید هم قیافش مثل ابه
_ خیل خب باشه پس من برم برای معامله اماده بشم
=باش برو
_ رفتم با چندتا از بادیگاردا سمت فرودگاه وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدم و دیدم که چند نفر کنار دوتا هواپیما ایستادن و دارن با چراق قوه علامت میدن (شبه) رفتم ب سمتشون که چهره هوسوک پدیدار شد
$سلام اقای جئون
_ به به تا دیروز غریبه امروز اشنا
$اهوم
_خب کجان
$تو هوا پیما ا جنس های ما کجان
_ اول من باید برده هارو ببینم
$باش از این طرف
^_^کوک برای خرید برده اومده و هوسوک برای خرید جنس و معامله میکنن
$خب اینم از برده ها جنس های ما کجان؟
_توی اون دوتا ون
¥قربان ی خبر بد پلیسا دارن میان ب این سمت
...... ادامه دارد
خواستم یکم هیجانی بشه فعلا یکم صبر کنین بعد اسمات میزارم
لایک فراموش نشه
بوس بوس بای
۱۱.۶k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.