دست نیافتنی
دست نیافتنی 🖤
part33
از زبان ات
اصلأ حوصله نداشتم آرایش کنم فقط یه روتین پوستیه ساده کردم همینم فقط بخاطر اینکه اگه چلسی منو تو این شرایط ببینه دعوام میکنه و هی بهم گیر میده چون اصلأ حوصله ی غرغر کردناشو نداشتم یکم به سر و وضعم رسیدم
وقتی داشتم موهامو شونه می زدم برای چند دقیقه نگاهمو دادم به خودم که تو آینه نمایان بود شونه تو دستم موند تو همون حالتی که داشتم موهامو شونه میزدم موندم
برای چند دقیقه سعی کردم ذهنمو از همه چی خالی و دور کنم فقط برای چند دقیقه به هیچی فکر نکنم ولی مثل تلویزیونی که خرابه و خط و خش داره سیگنالای افکارام تو سرم همش پخش و پلا و سردرگم بودن
سرم داشت گیج می رفت که دستامو چسبوندم به میز آرایشی که نیوفتم یدفه صدای در اتاقم اومد سریع برگشتم تو حالت عادیم و موهامو شونه زدم با یه لبخند برگشتم تا ببینم چلسیه اما سانا بود
اومد جلو نزدیکم و مچ دستی که شونه رو گرفته بودمو محکم تو دستش گرفت داشت مچمو خورد می کرد از اونجایی که بی جون بودم و واقعاً توانایی مقابله باهاش رو نداشتم سرمو انداختم پایین و سعی کردم مچ دستمو از دستش بکشم ولی اون فقط محکم تر گرفتش تحمل این همه زورگویی رو نداشتم کم کم داشت اعصابمو خورد می کرد همش با خودم می گفتم برگردم و یه مشت بزنم تو اون دماغ خوشگلش که بچسبه به دیوار فکر نکنه چون سکوت میکنم خبری هست
سانا: بهت گفتم سریعتر از اینجا برم وگرنه عواقبش رو باید به سختی بپردازی ولی تو هنوز با گستاخیات اینجا موندی اصلا می دونی تو لونه ی ماری
قبل از اینکه بزنم یه کاری دستش بدم آروم ولی طوری که انگار دارم دندونامو به هم فشار میدم گفتم: این مار نیشش کشنده تر از زنبور عسل نیست پس بهتره که مراقب خودت باشی
سانا: چی برای خودت میگی دختره ی (یه فحش ناموسی) خدا مادرت رو لعنت کنه ای کاش تو به جاش می مردی و هرگز پاتو تو این خونه نمی زاشتی و مزاحم اوقات خوش ما نمی شدی
از اینکه به خودم فحش داد انقدر عصبانی نشدم ولی وقتی به مادرم فحش داد خون جلو چشمامو گرفت سریع از جام بلند شدم و یه سیلیه محکم زدم تو گوشش که افتاد رو زمین
ات: در مورد مادر من درست حرف بزن وگرنه بجز اینکه چیزی گیرت نمیاد خودتو زخمی میکنی
سریع از جاش بلند شد و سمتم هجوم آورد و موهامو محکم گرفت تو دستش و کشوندم که محکم سرم خورد به آینه طوری که آینه خورد شد و شکست و افتادم رو زمین
از درد شدید و غیر قابل تحملی که تو سرم پیچید دستمو گذاشتم رو سرم وای یه چیزی احساس کردم وقتی دستمو گرفتم جلوم دیدم که خونی شده بعد احساس کردم یه چیزی از سرم سرازیر شد از پیشونیم عبور کرد به آینه خورد شده نگاه کردم دیدم که تیکه های شیشه خونی بودن
اومدم از جام بلند شم که برم سمتش اما افتادم رو زمین
part33
از زبان ات
اصلأ حوصله نداشتم آرایش کنم فقط یه روتین پوستیه ساده کردم همینم فقط بخاطر اینکه اگه چلسی منو تو این شرایط ببینه دعوام میکنه و هی بهم گیر میده چون اصلأ حوصله ی غرغر کردناشو نداشتم یکم به سر و وضعم رسیدم
وقتی داشتم موهامو شونه می زدم برای چند دقیقه نگاهمو دادم به خودم که تو آینه نمایان بود شونه تو دستم موند تو همون حالتی که داشتم موهامو شونه میزدم موندم
برای چند دقیقه سعی کردم ذهنمو از همه چی خالی و دور کنم فقط برای چند دقیقه به هیچی فکر نکنم ولی مثل تلویزیونی که خرابه و خط و خش داره سیگنالای افکارام تو سرم همش پخش و پلا و سردرگم بودن
سرم داشت گیج می رفت که دستامو چسبوندم به میز آرایشی که نیوفتم یدفه صدای در اتاقم اومد سریع برگشتم تو حالت عادیم و موهامو شونه زدم با یه لبخند برگشتم تا ببینم چلسیه اما سانا بود
اومد جلو نزدیکم و مچ دستی که شونه رو گرفته بودمو محکم تو دستش گرفت داشت مچمو خورد می کرد از اونجایی که بی جون بودم و واقعاً توانایی مقابله باهاش رو نداشتم سرمو انداختم پایین و سعی کردم مچ دستمو از دستش بکشم ولی اون فقط محکم تر گرفتش تحمل این همه زورگویی رو نداشتم کم کم داشت اعصابمو خورد می کرد همش با خودم می گفتم برگردم و یه مشت بزنم تو اون دماغ خوشگلش که بچسبه به دیوار فکر نکنه چون سکوت میکنم خبری هست
سانا: بهت گفتم سریعتر از اینجا برم وگرنه عواقبش رو باید به سختی بپردازی ولی تو هنوز با گستاخیات اینجا موندی اصلا می دونی تو لونه ی ماری
قبل از اینکه بزنم یه کاری دستش بدم آروم ولی طوری که انگار دارم دندونامو به هم فشار میدم گفتم: این مار نیشش کشنده تر از زنبور عسل نیست پس بهتره که مراقب خودت باشی
سانا: چی برای خودت میگی دختره ی (یه فحش ناموسی) خدا مادرت رو لعنت کنه ای کاش تو به جاش می مردی و هرگز پاتو تو این خونه نمی زاشتی و مزاحم اوقات خوش ما نمی شدی
از اینکه به خودم فحش داد انقدر عصبانی نشدم ولی وقتی به مادرم فحش داد خون جلو چشمامو گرفت سریع از جام بلند شدم و یه سیلیه محکم زدم تو گوشش که افتاد رو زمین
ات: در مورد مادر من درست حرف بزن وگرنه بجز اینکه چیزی گیرت نمیاد خودتو زخمی میکنی
سریع از جاش بلند شد و سمتم هجوم آورد و موهامو محکم گرفت تو دستش و کشوندم که محکم سرم خورد به آینه طوری که آینه خورد شد و شکست و افتادم رو زمین
از درد شدید و غیر قابل تحملی که تو سرم پیچید دستمو گذاشتم رو سرم وای یه چیزی احساس کردم وقتی دستمو گرفتم جلوم دیدم که خونی شده بعد احساس کردم یه چیزی از سرم سرازیر شد از پیشونیم عبور کرد به آینه خورد شده نگاه کردم دیدم که تیکه های شیشه خونی بودن
اومدم از جام بلند شم که برم سمتش اما افتادم رو زمین
۶.۹k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.