فیک shadow of death 🐢🕸فصل دوم پارت¹⁹
جیمین « راست میگه بریم...پاشین بیایین
لونا « بعد از درست کردن موهامون کاملا بیکار بودیم برای همین تصمیم گرفتیم فیلم ببینیم و وسوسه شدیم و رفتیم فیلم مثبت هجده دیدیم....وسطای فیلم جای حساسش بود که یهو در اتاق باز شد و با دیدن پسرا با اون تیپ برگای نداشته ام ریخت...میهی هم هل شد و لپتاب رو پرت کرد تو دیوار....شت// عالی شد
میهی « داشتم با لونا فیلم مثبت هیجده نگاه میکردیم که یهو در باز شد و پسرا اومدن داخل...هل کردم و لپتاب رو پرت کردم و خورد تو دیوار...همشون با قیافه پوکر نگاهمون کردن و تهیونگ چشم غره وحشتناکی رفت...آب دهنم رو با صدا قورت دادم و بلند شدم....ه..یچی هیچی بریم
جیمین « لونا...( دستش رو دراز کرد تا لونا دستش رو بگیره...)
لونا « دستای گرم جیمین رو گرفتم و باهاش رفتم پایینـــــ....ظاهرا ماشین مهمان ها توی ترافیک گیر کرده بود و نمیدونم از کی به نیم رخ بی نقص جیمین زل زده بودم...با کشیده شدنم توی بغل جیمین به خودم اومدم....بازم اون عطر مست کننده لعنتی رو زده بود و کت بنفشی که بشدت به موهای مشکیش میومد و هوش از سر هر دختری میبرد رو تنش کرده بود...اگه مهمان دختر باشه یقینا به مشکل برمیخوردیم
راوی « جیمین به زایع بودن لونا خندید...همیشه در مخفی کردن احساساتش زایع عمل میکرد و زود لو میرفت...همونطور که لونا رو از پشت بغل کرده بود سرش رو روی شونه لونا گذاشت و از عطر شیرینش لذت برد...و گفت
جیمین « ده دقیقه اس همین جور زل زدی به من....مشکلی پیش اومده لیدی؟
لونا « نه...به تو نگاه نمیکردم...
جیمین « پس احتمالا به دیوار نگاه میکردین نه؟
لونا « اره...
جیمین « خیلی خب این دیوار بعدا پوستت رو میکنه
لونا « جیمین خنگ بود؟ نه...صد در صد از من باهوش تر بود و نمیدونم با چه فرضیه ای میخواستم بهش ثابت کنم که محوه زیباییش نشدم...تازه کمی پردازشگر های مغزم راه اوفتاده بود و تیپ بقیه هم برسی کردمـــ...سوهون طبق انتظارم محشر بود...جیهوپ هم مثل همیشه جنتلمن و تهیونگ هم....موندم چطور هنوز مجرد موندن اینا...دل هر دختری با دیدنشون ریش ریش میشه....با پیچیدن صدای لاسیک ماشین نگاهم رو به ماشین مشکی روبه روم دادم و با باز شدن در ماشین توسط بادیگارد ها دو تا خانم زیبا از ماشین پیاده شدن...پس مهمونا اینا بودن..یکیشون که همسن ما بود با دیدن سوهون ذوق کرد و دوید سمتش و سوهون متقابلا رفت جلو و بغلش کرد....با دهنی باز بهشون نگاه میکردم...جیمن شی....این دخمله کیه؟
جیمین «( خنده) فکتو ببند دختر...نامزد سوهون...مهمان ها سوپرایز بودن تا شما برگاتون بریزه...در چه حالی
لونا «( در حالی که علامت تعجب روی چشماش نقش بسته بود) ابرفضلللل...این بچه مزدوجهههعــ...
لونا « بعد از درست کردن موهامون کاملا بیکار بودیم برای همین تصمیم گرفتیم فیلم ببینیم و وسوسه شدیم و رفتیم فیلم مثبت هجده دیدیم....وسطای فیلم جای حساسش بود که یهو در اتاق باز شد و با دیدن پسرا با اون تیپ برگای نداشته ام ریخت...میهی هم هل شد و لپتاب رو پرت کرد تو دیوار....شت// عالی شد
میهی « داشتم با لونا فیلم مثبت هیجده نگاه میکردیم که یهو در باز شد و پسرا اومدن داخل...هل کردم و لپتاب رو پرت کردم و خورد تو دیوار...همشون با قیافه پوکر نگاهمون کردن و تهیونگ چشم غره وحشتناکی رفت...آب دهنم رو با صدا قورت دادم و بلند شدم....ه..یچی هیچی بریم
جیمین « لونا...( دستش رو دراز کرد تا لونا دستش رو بگیره...)
لونا « دستای گرم جیمین رو گرفتم و باهاش رفتم پایینـــــ....ظاهرا ماشین مهمان ها توی ترافیک گیر کرده بود و نمیدونم از کی به نیم رخ بی نقص جیمین زل زده بودم...با کشیده شدنم توی بغل جیمین به خودم اومدم....بازم اون عطر مست کننده لعنتی رو زده بود و کت بنفشی که بشدت به موهای مشکیش میومد و هوش از سر هر دختری میبرد رو تنش کرده بود...اگه مهمان دختر باشه یقینا به مشکل برمیخوردیم
راوی « جیمین به زایع بودن لونا خندید...همیشه در مخفی کردن احساساتش زایع عمل میکرد و زود لو میرفت...همونطور که لونا رو از پشت بغل کرده بود سرش رو روی شونه لونا گذاشت و از عطر شیرینش لذت برد...و گفت
جیمین « ده دقیقه اس همین جور زل زدی به من....مشکلی پیش اومده لیدی؟
لونا « نه...به تو نگاه نمیکردم...
جیمین « پس احتمالا به دیوار نگاه میکردین نه؟
لونا « اره...
جیمین « خیلی خب این دیوار بعدا پوستت رو میکنه
لونا « جیمین خنگ بود؟ نه...صد در صد از من باهوش تر بود و نمیدونم با چه فرضیه ای میخواستم بهش ثابت کنم که محوه زیباییش نشدم...تازه کمی پردازشگر های مغزم راه اوفتاده بود و تیپ بقیه هم برسی کردمـــ...سوهون طبق انتظارم محشر بود...جیهوپ هم مثل همیشه جنتلمن و تهیونگ هم....موندم چطور هنوز مجرد موندن اینا...دل هر دختری با دیدنشون ریش ریش میشه....با پیچیدن صدای لاسیک ماشین نگاهم رو به ماشین مشکی روبه روم دادم و با باز شدن در ماشین توسط بادیگارد ها دو تا خانم زیبا از ماشین پیاده شدن...پس مهمونا اینا بودن..یکیشون که همسن ما بود با دیدن سوهون ذوق کرد و دوید سمتش و سوهون متقابلا رفت جلو و بغلش کرد....با دهنی باز بهشون نگاه میکردم...جیمن شی....این دخمله کیه؟
جیمین «( خنده) فکتو ببند دختر...نامزد سوهون...مهمان ها سوپرایز بودن تا شما برگاتون بریزه...در چه حالی
لونا «( در حالی که علامت تعجب روی چشماش نقش بسته بود) ابرفضلللل...این بچه مزدوجهههعــ...
۶۲.۳k
۲۰ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.