پارت 16
«پرش به یه هفته بعد»
ویو کوک
توی این یه هفتهکه بیمارستان بستری بودم، ته همش هوام رو داشت و کمکم میکرد امروز مرخص میشم و میتونم برم خونه و مدرسه.
کوک: ته زود وسایلم رو جمع کن بریم خونه، دلم برای آجوما تنگ شده.«کیوت»
ته: باشه الان تموم میشه برو لباست رو عوض کن بریم.
کوک: باشه الان حاضر میشم.«کیوت»
ته: افرین کوچولو.
دیگه به کوچولو گفتن ته عادت کرده بودم.
ویو ته
خیلی خوشحال بودم که بالاخر کوک برمیگرد خونه توی این یه هفته همش درحال پیدا کردن یه کاری که به تونم از پدر کوک شکایت کنم.
«توی ماشین»
ته: کوک میخوای از بابات برای اینکه این بلا رو سرت اورده شکایت کنی؟
کوک: اره چرا که نه، چون واقعا این چند سال منو خیلی اذیت کرده.
ته: کوچولو چرا انقدر سریع چواب دادی، نمیخوای فک کنی؟
کوک: نه نیاز به فک کردن نداره باید انتقام این همه بلای که سرم اورده رو بگیرم.
ته: اوکی کاری لازم رو انجام میدم.
کوک: مرسی ته.
ته: خواهش میکنم کوچولو.
توی این چند وقت که پیشم بود خیلی بهش وابسته شدم انگار بچه خودمه خیلی دوستش دارم.
«نویسنده: عاشقانه شروع شود. 🔞»
ویو کوک
توی این زمان که پیشه ته بودم انگار هیج نیازی از دنیا ندارم و دلم میخواد که تا
ابد پیش ته باشم، انگار که عاشقش شدم، چون خیلیل خیلی دوستش دارم و میخوام کال عمرم رو به پاش بریزم چون تمام دار و ندارم ته
ویو ته
انگار که عاشق کوک شودم و میخوام کال دار و ندارم رو بریزم به پاش .
چون هم کیوت هم خوشگل، به خصوص اون چشمای سیاه قشنگه تیله ایش
خیلی خوشگله.
ادامه دارد.............................
کلی کار دارم و هیچ کدوم از تکلیف های مدرسه رو حل نکردم.
بچه از فردا به غیر از پنچ شنبه و جعمه ها از ساعت 13 شروع به گذاشتن پارت جدید میکنم.
ویو کوک
توی این یه هفتهکه بیمارستان بستری بودم، ته همش هوام رو داشت و کمکم میکرد امروز مرخص میشم و میتونم برم خونه و مدرسه.
کوک: ته زود وسایلم رو جمع کن بریم خونه، دلم برای آجوما تنگ شده.«کیوت»
ته: باشه الان تموم میشه برو لباست رو عوض کن بریم.
کوک: باشه الان حاضر میشم.«کیوت»
ته: افرین کوچولو.
دیگه به کوچولو گفتن ته عادت کرده بودم.
ویو ته
خیلی خوشحال بودم که بالاخر کوک برمیگرد خونه توی این یه هفته همش درحال پیدا کردن یه کاری که به تونم از پدر کوک شکایت کنم.
«توی ماشین»
ته: کوک میخوای از بابات برای اینکه این بلا رو سرت اورده شکایت کنی؟
کوک: اره چرا که نه، چون واقعا این چند سال منو خیلی اذیت کرده.
ته: کوچولو چرا انقدر سریع چواب دادی، نمیخوای فک کنی؟
کوک: نه نیاز به فک کردن نداره باید انتقام این همه بلای که سرم اورده رو بگیرم.
ته: اوکی کاری لازم رو انجام میدم.
کوک: مرسی ته.
ته: خواهش میکنم کوچولو.
توی این چند وقت که پیشم بود خیلی بهش وابسته شدم انگار بچه خودمه خیلی دوستش دارم.
«نویسنده: عاشقانه شروع شود. 🔞»
ویو کوک
توی این زمان که پیشه ته بودم انگار هیج نیازی از دنیا ندارم و دلم میخواد که تا
ابد پیش ته باشم، انگار که عاشقش شدم، چون خیلیل خیلی دوستش دارم و میخوام کال عمرم رو به پاش بریزم چون تمام دار و ندارم ته
ویو ته
انگار که عاشق کوک شودم و میخوام کال دار و ندارم رو بریزم به پاش .
چون هم کیوت هم خوشگل، به خصوص اون چشمای سیاه قشنگه تیله ایش
خیلی خوشگله.
ادامه دارد.............................
کلی کار دارم و هیچ کدوم از تکلیف های مدرسه رو حل نکردم.
بچه از فردا به غیر از پنچ شنبه و جعمه ها از ساعت 13 شروع به گذاشتن پارت جدید میکنم.
۷.۵k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.