پارت ۳
ات ویو
خوابیده بودم که با صدای در بیدار شدم
ات:بیا تو
خدمتکار:این لباسو رییس دادن گفتن ساعت ده آماده باشین
ات:میتونی بزاریش اونجا
بعد از دو ساعت آماده شدم
داشتم از پله ها میومدم پایین که دیدم جی هوپ بهم زل زده
ات:چی شده چرا اینطوری بهم نگاه میکنی
جی هوپ :هیچی بیا بریم
بعد چند دقیقه به یه خونه بزرگ رسیدیم کل خونه با شمع و گل تزئین شده بود
با جی هوپ رفتیم داخل
جی هوپ :به من افتخار رقص میدین
ات:نه
تا اینو گفتم منو به زور کشید توی بغلش دستشو گذاشت پشت کمرم
و شروع کرد به رقصیدن منم همراهیش میکردم
کم کم فاصله صورتمون داشت کم میشد که
یهو دوباره حالم بد شد سریع دوییدم شمت دستشویی
جی هوپ:ات خوبی ات یه چیزی بگو
ات:خوبم
از دستشویی اومدم بیرون که یهو بیهوش شدم
جی هوپ ویو
تا درو باز کرد بی هوش شد سریع بردمش بیمارستان
دکتر:خانم تون تا چند ساعت دیگه بهوش میان
جی هوپ :ممنونم
جی هوپ کم کم چشمام گرم شد و کنار تختش خوابم برد
بعد چند ساعت با یه صدایی بیدار شدم
ات:جی هوپ بیدار شو
جی هوپ
تا دیدم به هوش اومده سریع دکترو خبر کردم
دکتر خب خانم ات میشه بگین این اواخر چه علائمی داری
ات:بعضی وقتا بالا میارم و وزنم هم زیاد شده
دکتر تبریک میگم شما باردارید
جی هوپ و ات :چی
ات:یعنی من دارم مادر میشم باورم نمیشه
جی هوپ :باورم نمیشه ات خیلی دوست دارم
فقط ما کی میتونیم بریم خونه
دکتر:یه ساعت دیگه مرخصین
جی هوپ : ممنونم
شرطا
۵لایک
۱۰تا کامنت
خوابیده بودم که با صدای در بیدار شدم
ات:بیا تو
خدمتکار:این لباسو رییس دادن گفتن ساعت ده آماده باشین
ات:میتونی بزاریش اونجا
بعد از دو ساعت آماده شدم
داشتم از پله ها میومدم پایین که دیدم جی هوپ بهم زل زده
ات:چی شده چرا اینطوری بهم نگاه میکنی
جی هوپ :هیچی بیا بریم
بعد چند دقیقه به یه خونه بزرگ رسیدیم کل خونه با شمع و گل تزئین شده بود
با جی هوپ رفتیم داخل
جی هوپ :به من افتخار رقص میدین
ات:نه
تا اینو گفتم منو به زور کشید توی بغلش دستشو گذاشت پشت کمرم
و شروع کرد به رقصیدن منم همراهیش میکردم
کم کم فاصله صورتمون داشت کم میشد که
یهو دوباره حالم بد شد سریع دوییدم شمت دستشویی
جی هوپ:ات خوبی ات یه چیزی بگو
ات:خوبم
از دستشویی اومدم بیرون که یهو بیهوش شدم
جی هوپ ویو
تا درو باز کرد بی هوش شد سریع بردمش بیمارستان
دکتر:خانم تون تا چند ساعت دیگه بهوش میان
جی هوپ :ممنونم
جی هوپ کم کم چشمام گرم شد و کنار تختش خوابم برد
بعد چند ساعت با یه صدایی بیدار شدم
ات:جی هوپ بیدار شو
جی هوپ
تا دیدم به هوش اومده سریع دکترو خبر کردم
دکتر خب خانم ات میشه بگین این اواخر چه علائمی داری
ات:بعضی وقتا بالا میارم و وزنم هم زیاد شده
دکتر تبریک میگم شما باردارید
جی هوپ و ات :چی
ات:یعنی من دارم مادر میشم باورم نمیشه
جی هوپ :باورم نمیشه ات خیلی دوست دارم
فقط ما کی میتونیم بریم خونه
دکتر:یه ساعت دیگه مرخصین
جی هوپ : ممنونم
شرطا
۵لایک
۱۰تا کامنت
۲۷.۲k
۲۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.