امروز حال حوصله کاریو نداشتم نامجونم سر کار بود دوهفته ای
امروز حال حوصله کاریو نداشتم نامجونم سر کار بود دوهفته ای میشد نیومده بود خونه از خواب خوراک افتاده بودم رو تخت دراز کشیده بودم در خونه باز شد دوییدم طرف در دیدم نامجون اومده محکم بغلش کردم که انداختم اونور با شک نگاهش کردم از چشاش داشت خون میبارید
-نا نام نامجون اتفاقی افتاده؟
-نتونستی تحمل کنی نه:؟ دیدی دوهفته نیستم رفتی چسبیدی به هوانگگگگگ هااا؛؟
-چی داری میگی نامجوننن به کی چسبیدم این حرفا چیه میگی
چندتا عکس انداخت تو صورتم با دیدن عکسا واقعا حرفی نداشتم که بگم اونا مننن نبودم من خیانت نکردم بهش
-نامجون بخدا اینا الکیه من خیانت نکردم بهت دارم راست میگمم
-گمشو از خونم بیرون
-نامجون گوش بده
-گفتمممممم بروو بیرون
از بازوم گرفت انداختم بیرون هوا خیلی سرد بود داشتم گریه میکردم
رفتم تو خیابون داشتم رد میشدم یهو یه ماشین محکم کوبوند بهم
دیگه نفهمیدم چیشد
ویو نامجون:
داشتم به خیانتش فکر میکردم اشک میریختم پیامی برام اومد اون هوانگ اشغال بود
پیامو باز کردم با دیدن عکس تصادف که ات به این روز افتاده بود ماتم برد بهم زنگ زد
-چیکار کردی عوضییی
-اوه هیونگ زیادی حرص نخور دلیل زندگیت الان افتاد گوشه بیمارستان
-یع یعنی چیی
-ام خوب تو بهم اتو ندادی منم عکس فتوشاپ درست کردم خیلیم راحت گول خوردی ماشین اجاره کردمو الانم بوم
-تقاصشو پس میدیی
و قطع کردم رفتم بیمارستان
-سلام وضعیت کیم ات رو میخواستم بدونم
-درحال عمل هست طبقه چهارم
راه افتادم سوار اسانسور شدم بغض گلومو گرفته بود من چیکار کردم اخه چیکار کردمممم
داشتم راه میرفتم همینطوری که یهو در اتاق عمل باز شد
-شما چه نسبتی با خانوم کیم ات دارید؟
-شوهرش هستم اتفاقی افتاد؟؟/
-خوشبختانه اسیب جدی نخورده فقط پاش شکسته و چندتا خراش های عمیقی روی بدنش افتاده خدا دوسش داشت که خون ریزی داخلی نکرد
-ممنونمم دکتر یه دنیا ممنونم
با حرفای دکتر تقریبا اروم شدم با اوردنش تو بخش پرواز کردم طرفش
1ساعت بعد
چشاش کم کم باز شد اروم نگاهم کرد که محکم گرفتمش تو بغلم اخش بلند شد
-نا نا م نامج نامجون
-جونم عشقم
-فک کردم رفتی منو تنها گذاشتی
-کجا برم بدون تو هوم؟ تو زن منی یادت رف؟
-من خیا خیان خیانت کرده بودم که
-هیش دیه حرفشو نیار باشه همش حقه های هوانگ بود
-سارنگه ددی
-می تو بیبی گرل
پایاننننن
-نا نام نامجون اتفاقی افتاده؟
-نتونستی تحمل کنی نه:؟ دیدی دوهفته نیستم رفتی چسبیدی به هوانگگگگگ هااا؛؟
-چی داری میگی نامجوننن به کی چسبیدم این حرفا چیه میگی
چندتا عکس انداخت تو صورتم با دیدن عکسا واقعا حرفی نداشتم که بگم اونا مننن نبودم من خیانت نکردم بهش
-نامجون بخدا اینا الکیه من خیانت نکردم بهت دارم راست میگمم
-گمشو از خونم بیرون
-نامجون گوش بده
-گفتمممممم بروو بیرون
از بازوم گرفت انداختم بیرون هوا خیلی سرد بود داشتم گریه میکردم
رفتم تو خیابون داشتم رد میشدم یهو یه ماشین محکم کوبوند بهم
دیگه نفهمیدم چیشد
ویو نامجون:
داشتم به خیانتش فکر میکردم اشک میریختم پیامی برام اومد اون هوانگ اشغال بود
پیامو باز کردم با دیدن عکس تصادف که ات به این روز افتاده بود ماتم برد بهم زنگ زد
-چیکار کردی عوضییی
-اوه هیونگ زیادی حرص نخور دلیل زندگیت الان افتاد گوشه بیمارستان
-یع یعنی چیی
-ام خوب تو بهم اتو ندادی منم عکس فتوشاپ درست کردم خیلیم راحت گول خوردی ماشین اجاره کردمو الانم بوم
-تقاصشو پس میدیی
و قطع کردم رفتم بیمارستان
-سلام وضعیت کیم ات رو میخواستم بدونم
-درحال عمل هست طبقه چهارم
راه افتادم سوار اسانسور شدم بغض گلومو گرفته بود من چیکار کردم اخه چیکار کردمممم
داشتم راه میرفتم همینطوری که یهو در اتاق عمل باز شد
-شما چه نسبتی با خانوم کیم ات دارید؟
-شوهرش هستم اتفاقی افتاد؟؟/
-خوشبختانه اسیب جدی نخورده فقط پاش شکسته و چندتا خراش های عمیقی روی بدنش افتاده خدا دوسش داشت که خون ریزی داخلی نکرد
-ممنونمم دکتر یه دنیا ممنونم
با حرفای دکتر تقریبا اروم شدم با اوردنش تو بخش پرواز کردم طرفش
1ساعت بعد
چشاش کم کم باز شد اروم نگاهم کرد که محکم گرفتمش تو بغلم اخش بلند شد
-نا نا م نامج نامجون
-جونم عشقم
-فک کردم رفتی منو تنها گذاشتی
-کجا برم بدون تو هوم؟ تو زن منی یادت رف؟
-من خیا خیان خیانت کرده بودم که
-هیش دیه حرفشو نیار باشه همش حقه های هوانگ بود
-سارنگه ددی
-می تو بیبی گرل
پایاننننن
۱۶.۳k
۰۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.