بچه ها هکس اشتباهه ها

نمیشناسمش
پارت ۱ شروع میشود
سلاممن ا/ت هستم ۲۳سالمه پدرو مادرم مرده و تمام پول و خونه پردمبه من مونده مردم میگن تو یه برادر ناتنی هم داری ولی من اینو قبول نمیکنم و تا حالا ندیدمش
و من تو خونه تنها زندگی میکنم و یه دوست دارم به اسم (سول) و خیلی وفاداره
ویو تهیونگ
سلام من تهیونگم ۲۵ سالمه من تا حالا پدرم رو ندیدم و ندارم مادرم هم مرده (اوخییییی🥺) من یه مافیا هستم و خیلی معروفم یه دوست دارم که اسمش (جونگ کوکه) من یه عمارتت بزرگ دارم که با کوک زندگی میکنم.
ویو ا/ت
صبح با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم چون امروز پنجشنبه بود به کار نرفته بودم. رفتم یه دوش ۹مینی گرفتم و آرایش کردم امروز با سولی گرار داشتیم بریم بیرون رفتم لباسام رو پوشیدم و بعد رفتم یه صبحونه ۲ مینی خوردم و سولی زنگ زد که برم بیرون و منم رفتم بیرون.
(سولی* ا/ت )
* سلا دختر چه خبرا
سلام از تو
*هیچی سینگل بگوری
اشششششش سینگلی خوبه
*تو بدبخت دوست داری
باشه بابا حالا کجا بریم؟
*امممم اول بریم به خرید بعد بریم به کافه خوبه؟
اوکی بریم
*بریم
رفتیم اول به یه مغازه که لباساش عالی بود من ۳ تا کراپ و ۲ تا تیشرت یه دونه شلوار کارگو و یدونه دامن برداشتم و چندتا اکسسوری و ساعت تقریبا ۶ نیم شده بود
من و سول رفتیم به یه کافه معروف و نشستیم من یه نسکافه سفارش دادم سول هم یهدونه قهوه بعد از خوردن کمی حرف زدیم که ساعت ۹ شده بود که داشتیم میرفتیم گوشی سول زنگ خورد که بعش گفتن یه کار مهم پیش اومده باید بره من باسول خداحافظی کردم و از کافه زدم بیرون داشتم پیاده میرفتم سمت خونه که دیدم یه ماشین سیاه دم در خونمون واساده زیاد اهمیت ندادم و بعد رفتم داخل که....
خب چطور بود؟ پارت بعد رو بزارم؟ اگه میخواین بزارم لایک و کامنت یادتون نره❤⛓
نمیشناسمش
پارت ۱ شروع میشود
سلاممن ا/ت هستم ۲۳سالمه پدرو مادرم مرده و تمام پول و خونه پردمبه من مونده مردم میگن تو یه برادر ناتنی هم داری ولی من اینو قبول نمیکنم و تا حالا ندیدمش
و من تو خونه تنها زندگی میکنم و یه دوست دارم به اسم (سول) و خیلی وفاداره
ویو تهیونگ
سلام من تهیونگم ۲۵ سالمه من تا حالا پدرم رو ندیدم و ندارم مادرم هم مرده (اوخییییی🥺) من یه مافیا هستم و خیلی معروفم یه دوست دارم که اسمش (جونگ کوکه) من یه عمارتت بزرگ دارم که با کوک زندگی میکنم.
ویو ا/ت
صبح با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم چون امروز پنجشنبه بود به کار نرفته بودم. رفتم یه دوش ۹مینی گرفتم و آرایش کردم امروز با سولی گرار داشتیم بریم بیرون رفتم لباسام رو پوشیدم و بعد رفتم یه صبحونه ۲ مینی خوردم و سولی زنگ زد که برم بیرون و منم رفتم بیرون.
(سولی* ا/ت )
* سلا دختر چه خبرا
سلام از تو
*هیچی سینگل بگوری
اشششششش سینگلی خوبه
*تو بدبخت دوست داری
باشه بابا حالا کجا بریم؟
*امممم اول بریم به خرید بعد بریم به کافه خوبه؟
اوکی بریم
*بریم
رفتیم اول به یه مغازه که لباساش عالی بود من ۳ تا کراپ و ۲ تا تیشرت یه دونه شلوار کارگو و یدونه دامن برداشتم و چندتا اکسسوری و ساعت تقریبا ۶ نیم شده بود
من و سول رفتیم به یه کافه معروف و نشستیم من یه نسکافه سفارش دادم سول هم یهدونه قهوه بعد از خوردن کمی حرف زدیم که ساعت ۹ شده بود که داشتیم میرفتیم گوشی سول زنگ خورد که بعش گفتن یه کار مهم پیش اومده باید بره من باسول خداحافظی کردم و از کافه زدم بیرون داشتم پیاده میرفتم سمت خونه که دیدم یه ماشین سیاه دم در خونمون واساده زیاد اهمیت ندادم و بعد رفتم داخل که....
خب چطور بود؟ پارت بعد رو بزارم؟ اگه میخواین بزارم لایک و کامنت یادتون نره❤⛓
۳.۲k
۲۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.