فیک『شیطان』
فیک『شیطان』
پارت ۳۵
ویو ا.ت
چرا امروز اینجوری شده؟
اتفاقی افتاده
نکنه بهش گفتم؟
نه نه امکان نداره
شایدم... نه بهش فکر نکنم بهتره
پیاده شدم منو برد تو اتاقم که
ویو کوک
بردمش تو اتاق و در و بستم و پرده روی دیوار رو کندم
_ چرا چیزی به من نگفتی
+ ...
_ حرف بزن(با داد)
+ م.. ن من.
_ بگو دیگه
سرم و انداختم پایین و با انگشتام بازی کردم و گفتم
+ الان که فهمیدی مثلا چی شد
_ الان خیلی چیزا شد چرا نگفتی که چهره واقعیت چیه چرا به من نگفتی
+ نمی خواستم قلبم بشکنه
_ یعنی می گی من قلبت رو میشکنم
ویو کوک
احساس کردم لبام داغ شد
دیدم ا.ت منو بوسید
پارت ۳۵
ویو ا.ت
چرا امروز اینجوری شده؟
اتفاقی افتاده
نکنه بهش گفتم؟
نه نه امکان نداره
شایدم... نه بهش فکر نکنم بهتره
پیاده شدم منو برد تو اتاقم که
ویو کوک
بردمش تو اتاق و در و بستم و پرده روی دیوار رو کندم
_ چرا چیزی به من نگفتی
+ ...
_ حرف بزن(با داد)
+ م.. ن من.
_ بگو دیگه
سرم و انداختم پایین و با انگشتام بازی کردم و گفتم
+ الان که فهمیدی مثلا چی شد
_ الان خیلی چیزا شد چرا نگفتی که چهره واقعیت چیه چرا به من نگفتی
+ نمی خواستم قلبم بشکنه
_ یعنی می گی من قلبت رو میشکنم
ویو کوک
احساس کردم لبام داغ شد
دیدم ا.ت منو بوسید
۲.۵k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.